4. هیچ پیکري بهسختی بر جا نمیمانَد
هیچ پیکري بهسختی بر جا نمیمانَد،
لبان عذاب کشیده (یکسره اما) پلاسیدهاند!
من این گونه مرگ را نمیخواهم،
آن جدول زمانی که من برگزیده بودم متفاوت است.
***
تصویري داشتم: دو ابر درشت
به هم خورده، تند و رها،
گلولههاي آتشین روشنایی در پایین،
و نشئگی توانمند میکوبد بلند،
و هر دو، مانند فرشتگان، به سویم میآیند.
***