نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شاعرغیرپارسی اشعار آنا آخماتووا

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 676
  • کاربران تگ شده هیچ

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • #11

4. هیچ پیکري به‌سختی بر جا نمی‌مانَد

هیچ پیکري به‌سختی بر جا نمی‌مانَد،
لبان عذاب کشیده (یکسره اما) پلاسیده‌اند!
من این گونه مرگ را نمی‌خواهم،
آن جدول زمانی که من برگزیده بودم متفاوت است.
***
تصویري داشتم: دو ابر درشت
به هم خورده، تند و رها،
گلوله‌هاي آتشین روشنایی در پایین،
و نشئگی توانمند می‌کوبد بلند،
و هر دو، مانند فرشتگان، به سویم می‌آیند.
***

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • #12

5. فره آغازین چون دود است

فره آغازین چون دود است،
بسی بیشتر ازین می‌خواهم.
در میان همهي عشاق اظهار داشتم
احساس سرخوشی و سعادت را.
کسی هنوز اندکی مهر می‌ورزد
به دوستی قدیمی،
دیگري می‌ایستد در میدان شهر،-
مجسمه‌اي از برف در یخ.
***

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • #13

6. آسمان شامگاهی طلایی و پهناور است

آسمان شامگاهی طلایی و پهناور است.
من از نوازشهاي سرد آوریل تسکین یافته‌ام.
دیر آمدي. چندین سال را از سر گذراندم،-
با این همه، خوشحالم که می‌بینمت.
***
بیا نزدیکتر اینجا کنارم بنشین،
با من نجیب باش، به من مهربانی کن:
این دفترچه‌ي کهنه‌ي آبی را- داخلش را ببین-
این شعرها را همچون کودکی نوشته‌ام.
***
ببخشاي مرا که احساس واماندگی میکردم،
آن غصه و بیمناکی را یک‌سر می‌دانستم.
ببخشاي مرا که اشتباه می‌گرفتم
بسیاري از مردان دیگر را با تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • #14

7. نه هفته‌ها، نه ماه‌ها،- سال‌ها بر ما می‌گذرد

نه هفته‌ها، نه ماه‌ها،- سال‌ها بر ما میگذرد
که جدا شده‌ایم. و سرانجام، امروز،
احساس می‌کنیم نسیم ناب آزادي راستین را،
و تاج‌هاي گل بر سرمان به نومیدي می‌گرایند.
***
دیگر لو دادن و خیانتی در کار نیست،
و تو نباید گوش بسپاري سراسر شب
به جریان سیال فصل‌هایی
که بی‌چون‌ و چرا حقیقت را بر من ثابت می‌کنند.
***

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,119
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
  • #15

8. آموزگار
به یاد اینکنتی آننسکی Annensky Innokentiy


و او، کسی که ارجش می‌گذارم که روزگاري آموزگارم بود،
مانند سایه‌اي می‌گذشت و سایه‌اي به جا نمی‌گذاشت،
زهر را در می‌کشید، و همهي کرختی را فرو می‌نوشید،
شکوهی منتظر، و نمی‌توانست در انتظار شکوه باشد.
او پیشگویی و فال نبود،
با هر کسی همدردي می‌کرد،
وجد را درون همه می‌دمید،
و فرو می‌ماند، از نفس افتاده...
***

 

FakhTeh

مدیر بازنشسته
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,956
پسندها
41,838
امتیازها
71,671
مدال‌ها
36
  • #16
اندیشه‌ی دیداری دیگر با تو

موضوع بسیار ساده است و روشن
هر کسی آن را می‌فهمد
تو مرا دوست نداری
و هرگز دوست نخواهی داشت
من چرا چنین دل‌بسته‌ام
به مردی کاملا بیگانه؟
چرا شام‌گاهان
چنین از تهِ دل برای‌ات دعا می‌کنم؟
چرا دوست‌ام را، کودک موطلایی‌ام را
شهر محبوب‌ام را، سرزمین‌ام را
ترک کرده‌ام
و در خیابان‌های این پایتختِ بیگانه
چون کولیِ سیاه‌پوشی
سرگردان‌ام؟
اما چه زیباست
اندیشه‌ی دیداری دیگر با تو

ترجمه از احمد پوری
 
امضا : FakhTeh

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,757
پسندها
41,116
امتیازها
96,873
مدال‌ها
42
  • مدیر
  • #17
این ، یک جاده ای راست در پیش می گیرد
آن ، یک راهی که دور می زند
به امید آن که به خانه بازگردد
به عشقی دیرین که باز یافته است
اما من
نه به جاده راست
نه راه پر پیچ و خم
که به ناکجا آباد می روم
و شوربختی به دنبالم
چون قطاری که از ریل خارج می شود
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا