متون و دلنوشته‌ها ۩فَلسَــفــانِـہ اَز دِلــ۩

[Mélomanie]

کلاغها گر چه سیاهند و اوازشان خوش نیست
اما انقدر با وفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمی گذازند!​

 

[Mélomanie]

هرگز زمانت را با کسی که اماده نیست زمانش را با تو بگذراند، نگذران
​

 

[Mélomanie]

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما​

 

[Mélomanie]

چهار راه ها هر چه زیاد باشند
باز هم دخترکان گلفروش زیادترند​

 

[Mélomanie]

من به امار زمین مشکوکم
اگر این شهر پر از ادمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست؟!​

 

[Mélomanie]

از ورق یار هم چیزی فرو خوانید
این همه رنجها از این شد که ورق خود می خوانید
ورق یار هیچ نمی خوانید!​

 

[Mélomanie]

مهربانیت از دور چه نزدیک است
و من عجیب حس می کنم جغرافیا دروغی تاریخی است...!​

 

[Mélomanie]

چشم دوختن به در بسته غافل شدن از درهایی است که باز می شوند​

 

[Mélomanie]

ارامش پروانه ای است که هر چه تقلا می کنی نمی توانی انرا شکار کنی
باید ارام باشی تا اهسته روی شانه ات بنشیند...
​

 

[Mélomanie]

اگر نتوان ازادی و عدالت را یکجا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم
ازادی را انتخاب می کنم تا بتوانم به بی عدالتی اعتراض کنم ​