متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار عاشقانه ی شوم|maedehvarnoکاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع maedehvarno
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 734
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #1
ای من دیوانه و مجنون او
تا به کی افسرده و محزون او؟
وقت رفتن آمده دیگر برو
او نمی خواهد تو را آخر برو
وقت رفتن ساکت و خاموش باش
بعد رفتن هی مگو افسوس و کاش
وقت رفتن عطر او را بر ندار
بغض سردت را به همراهت نیار
وقت رفتن خاطراتت را بشوی
بعد رفتن دیگر از حالش نجوی
وقت رفتن چشم قلبت را بگیر
بعد رفتن از غم عشقش بمیر
__________________________
تگ ----- / منتقل شده به تالار اشعار رها شده
28/2/1399
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #2
(در عشق تو ام نصیحت و پند چه سود؟)
من هر چه کشیده ام ز هجران تو بود
در فکر توام خواب و خیالم شده ای
تفسیر جدید حال و فالم شده ای
در وادی تو عشق کبوتر می شد
من از من سابق کس بهتر می شد
در حسرت تو شمع وجودم آب گشت
انگار همه عمر و جوانی خواب گشت
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #3
نیستی قلب مرا آرام نیست
این زبان گویای این آلام نیست
هم جوار خاطرات خوب و بد
می پرستم خنده ات را تا ابد
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #4
(من از عهد آدم تو را دوست دارم)
تو هر لحظه ات را پی دیگرانی
چه دردیست این واقعیت برایم
که هرگز برای دل من نمانی
همه شب من از غصه ات گریه کردم
در آغوش بیگانه و شادمانی
عذاب است یا درد این عشق واهی
چرا از محبت نداری نشانی؟
به قلبم شده حک همه خاطراتت
چه تلخ است اسم مرا هم ندانی

تضمین از قیصر امین پور
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #5
زورق زندگانی ام
غرقه ی این بحر بلا
شمع دلم سوخت دگر
نیست در آن نور و جلا
بی تو در این غمکده من
عمر چگونه سر کنم؟
غصه ی ایام بگو
چگونه من بدر کنم
همچو صنم پرستشی
می کنمت که لایقی
کشت مرا فراق تو
آه ز درد عاشقی
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #6
می روی با دیگری می میرد اینجا دختری
درد دارد باخت وقتی از رقیبت بهتری
 
آخرین ویرایش

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #7
تا تسلای دلی تا تو تمنای تنی
من دگر هیچ نخواهم که تو دنیای منی
آب سیراب نکرد این عطش جان مرا
من دگر آب ننوشم که تو دریای منی
از گل و ماه چه گویم؟که دگر تکراریست
که تو از ماه نکوتر که تو زیبای منی
گله از دی نکنم حسرت حالم نخورم
چه غم از عمر گران؟تا که تو فردای منی
من گناهی به جز عشق تو ندارم و چه ترس؟
چه غم از ترس عزیزا که تو عقبی منی
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #8
مرهم نه اما دلخوشی می خواهد این دل
خوابی به نام خودکشی می خواهد این دل
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #9
رنگ شقایق ها همان خون من است آری
پاشیده بر اشعار خیس از اشک و نمدارم
با تیغ غم رگ های عشقم را بریدم تا
دیگر تو را با قلب غمگینم نیازارم
 

maedehvarno

رفیق جدید انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
646
امتیازها
3,713
مدال‌ها
6
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #10
چه سود از عبادت؟چه سود از ریا؟
رها کن دگر عقل و دین را بیا
بگو تا بدانم جدایی چرا؟
(تو رایم کنون گر تو خواهی مرا)
بگو تا بدانم گناه تو چیست
مگر کردگار سرشت تو کیست
خدا گر خدا بود فرمان نداشت
به سر ارزشی غیر از انسان نداشت
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
371
عقب
بالا