- تاریخ ثبتنام
- 4/4/18
- ارسالیها
- 1,751
- پسندها
- 12,794
- امتیازها
- 46,673
- مدالها
- 5
سطح
0
سلام
داستان درباره یه دختره روستاییه یه روز که میره سر چشمه اب بیاره اربـاب روستا رو میبینه ولی نمیدونه اون اربابه دختره تو خونه اربـاب کار میکرده وقتی اربـاب روستا میبینه اون دختره تو خونش کار میکنه اونو خدمت کار شخصی خودش میکنه دختره یه داداش داشته که تو شهره داداشش از دوسته دختره خواستگاری میکنه و از واج میکنن ولی دوست دختره که با هم تو خونه اربـاب کار میکردن داداشه دختره رو ول میکنه و با یکی دیگه میره یه دفعه هم اربـاب به دختره میگه که ماشینش و بشوره دختره هم میره اب میریزه داخل ماشین تا این که دختره قراره با یه کسی ازدواج کنه ولی اربـاب نمیزاره دختره رو جلو خواستگارش بد نشون میده
داستان درباره یه دختره روستاییه یه روز که میره سر چشمه اب بیاره اربـاب روستا رو میبینه ولی نمیدونه اون اربابه دختره تو خونه اربـاب کار میکرده وقتی اربـاب روستا میبینه اون دختره تو خونش کار میکنه اونو خدمت کار شخصی خودش میکنه دختره یه داداش داشته که تو شهره داداشش از دوسته دختره خواستگاری میکنه و از واج میکنن ولی دوست دختره که با هم تو خونه اربـاب کار میکردن داداشه دختره رو ول میکنه و با یکی دیگه میره یه دفعه هم اربـاب به دختره میگه که ماشینش و بشوره دختره هم میره اب میریزه داخل ماشین تا این که دختره قراره با یه کسی ازدواج کنه ولی اربـاب نمیزاره دختره رو جلو خواستگارش بد نشون میده