- ارسالیها
- 817
- پسندها
- 4,948
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 20
برادر
پل یك دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت كرده بود. شب عید هنگامی كه پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد كه دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می كرد.
پل نزدیك ماشین كه رسید، پسر پرسید: این ماشین مال شماست، آقا؟
پل سرش را به علامت تائید تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عیدی به من داده است.
پسر متعجب شد و گفت: منظورتان این است كه برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این كه دیناری بابت آن پرداخت كنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای كاش...
البته پل كاملا واقف بود كه پسر چه آرزویی می خواهد بكند. او می خواست آرزو كند، كه ای كاش او هم یك همچو برادری داشت. اما آنچه كه پسر گفت سرتا پای وجود پل را به لرزه درآورد: ای...
پل یك دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت كرده بود. شب عید هنگامی كه پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد كه دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می كرد.
پل نزدیك ماشین كه رسید، پسر پرسید: این ماشین مال شماست، آقا؟
پل سرش را به علامت تائید تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عیدی به من داده است.
پسر متعجب شد و گفت: منظورتان این است كه برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این كه دیناری بابت آن پرداخت كنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای كاش...
البته پل كاملا واقف بود كه پسر چه آرزویی می خواهد بكند. او می خواست آرزو كند، كه ای كاش او هم یك همچو برادری داشت. اما آنچه كه پسر گفت سرتا پای وجود پل را به لرزه درآورد: ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.