متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

محبوب مجموعه دلنوشته‌‌های گرگ تنها | مهدیه احمدی نویسنده برتر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 1,973
  • کاربران تگ شده هیچ

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #21
مرا، گرگ بزرگ خاکستری را به خاطر تنها بودنم به کبک تشبیه کرده‌اند. هم‌نوعان خود از همه بدتر هستند. از همه جا برایم خنجر کشیده‌اند.
گروه بزرگم به پنج همراه تبدیل شده است.
نمی‌دانند سرم را زیر برف می‌برم تا تیزی دندانم را به رخ آنها نکشم.
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #22
من از زندگی کنار گرگ‌هایی که خود را برده‌ی حلقه به گوش کسانی می‌دانند که باید به آنها جواب پس دهند بیزارم...
من زندگی مانند خودم می‌پسندم، با قوانینم زندگی می‌کنم کارهایم را برای خود تعریف می‌کنم...
حتی گاهی خودم را برای اشتباهی سرزنش می‌کنم اما زیر بار حرف زور نمی‌روم هر چند که نصیحت را با کمال میل می‌پذیرم
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #23
من همان گرگ درنده‌ی شب هستم که با به یاد آوردن نام من، حتی وقتی اگر بخواهی مرا از نزدیک ببینی اما، لرزی خفیف بر شانه‌هایت می‌افتد چون ابهتنم زبان‌زد خاص و عام هست.
آری من همان گرگ تنها هستم که امشب، دقیقا امشب تمام نفرت شب به یک باره بر من فرو ریخت و مرا نابود کرد.
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #24
حرف از گرگی می‌زنم که گهگاه دلش می‌لرزد،
دلش آرامش را می‌خواهد اما باز هم برای هم‌‌نوعانش
دلش می‌سوزد.
دلش می‌خواهد آن‌ها را ببیند، اما غرورش مانع از بازگشت او می‌شود.
می‌داند بازگردد جز نیش و کنایه و دندان‌تیز کردن، چیزی انتظارش را نمی‌کشد.
باز هم چشمان تیزبین و غم‌دارش را به عمق تاریک جنگل می‌دوزد و به آینده‌ای که نمی‌داند چیست فکر می‌کند.
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #25
گرگ امشب را با دلی خون صبح می‌کند
شبی از با ماه کاملش باز هم برای او غم دارد.
شبی که با معنای واقعی درک کرد
اوست که با همه تفاوت دارد
گرگ فهمید در عین منطقی بودنش بی‌منطق‌ترین گرگ جنگل است.
قوانینش را تغییر داد و خود را از همه پنهان کرد
سکوتش را پررنگ‌تر از هر لحظه‌ای ادامه داد
می‌دانست روزی می‌رسد که زوزه‌اش در جنگل طوفان
به پا می‌کند.
گرگ تنهایی را پذیرفت برای همیشه.
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #26
گرگ زاده نشدیم.
دنیا ما را به گرگ تبدیل کرد
دنیا گرگ پروده است
آری
تنهایی
گرگ تنهایی را می‌پذیرد تا هدفش را دنبال کند.
آری ما گرگ شدیم تا حریم خود را حفظ کنیم و اجازه ورود به کسی که آزار می‌دهد، حرص می‌دهد
را به آن‌ها ندهیم تا حرمت حریم ما را زیر سوال ببرند.
اگر گرگ هم نیستی برای خود ارزش قائل باش.
انسان ارزشش از هر چیزی بالا‌تر است.
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #27
گرگ‌ها از ضربه‌هایی که از دیگران خوردند.
به هیچ حیوانی رحم نمی‌کنند.
گرگ نگاهش ترسیده،
او را زخم زدند.
گرگ تنها اگر تنهاست، دلیلش روشن است.
او از خودی زخم خورد و زجر کشید.
حق دارد همه را به یک چشم ببیند.
گرگ زخم خورده است و دیگر رحم نمی‌کند.
می‌درد، حق دارد، زخم‌هایش عمیق است.
انقدر زخم زنید تا گرگ شویم.
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #28
نظرتون دررابطه با جلد چیه.
گرگ زجه نمی‌زند، گرگ تمامِ دردش را با زوزه‌ی آخر شبش به گوش اهالی جنگل می‌رساند.
گرگ دردش را فریاد نمی‌زند
از سر درد به کسی زخم نمی‌زند.
پوزخندی بر لب می‌نشاند و در آرامش انتقام زهری که بهش زدند را با دریدن می‌دهد.
او آرام است اما درنده
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #29

از گرگ باید ترسید، در چشمانش خیره نشوید.
ترس دارد ابهتش، ان‌ها گله‌ای زندگی می‌کنند.
پس درک کردنِ به آن‌ها نزدیک نشوید، سخت نیست.
دریده شدن توسط یک گرگ، جان دادنی سخت است.
تا توسط گله دریده شوی.
تو درد را تحمل کن، اما تنها بمان مانند گرگ تنهای جنگلِ من
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #30

عجیب نیست این قانون گله‌ای زندگی کردن.
باید درک کنی که تنها بودن سم است و
بزرگترین سم آن مرگ آن هم از نوع دق کردن است.
وقتی تنهایی را به جان می‌خری باید حسرت صدای قهقه‌ات را در جمع تحمل کنی.
بمیرم برای دلش، کنار تک درختی نشسته و به زوزه‌ی گله‌ای که یک روز آلفای آن گله بود‌، گوش سپرده بود.
ناراحت نیست چون خودش انتخاب کرد تنهایی را.
 
امضا : مهدیه احمدی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا