• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان مالامال درد | سهیلا زاهدی نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع *Soheyla*
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 86
  • بازدیدها 2,395
  • کاربران تگ شده هیچ

*Soheyla*

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
1,122
پسندها
28,600
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #81
با اخم نگاهش را از در گرفت و برگشت سمت منی که فقط یک آوار ازم مانده بود.‌ برای همین بود که مرگ را به زندگی کردن ترجیح می‌دادم.
من مادر درست و حسابی نداشتم، مادری که برایم دل بسوزاند و مراقبم باشد، بلکه هر وقت مرا می‌دید با من طوری رفتار می‌کرد که از نفس کشیدنم پشیمان می‌شدم.
همسر خوبی هم نداشتم، من آریا را دوست داشتم، اما او نیز بدتر از شاهرخ یک سایکوی عوضی درآمد. یک ذره شرف و احترام پیش همسایه‌ی جدیدم داشتم که آن هم دود شد رفت هوا!
با قدم‌های کوتاه اما کلافه سمتم آمد، صورت آرامش و لبخند مهربان همیشگی‌اش محو شده بود و روبه‌رویم یک آدم جدی و مقتدر ایستاده بود. حالا حق می‌دادم به انتخابش، او نیز نی‌توانست جدی باشد، من زود پیش داوری کرده بودم که چطور یک آدم با چنین آرامشی می‌تواند توی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *Soheyla*

*Soheyla*

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
1,122
پسندها
28,600
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #82
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
دقت کردین چند پارته این بچه نتونسته سیگار بکشه؟ :390:
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : *Soheyla*

*Soheyla*

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
1,122
پسندها
28,600
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #83
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
دانلود یک عدد میراث
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *Soheyla*

*Soheyla*

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
1,122
پسندها
28,600
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #84
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

دلتنگم نبودین؟ :upside-down-face:
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : *Soheyla*

*Soheyla*

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
1,122
پسندها
28,600
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #85
نمیدانم حرفهایش آرامبخش بودند یا من خیلی وقت بود که با کسی اینگونه معاشرت نکرده بودم؟ هر چه که بود مرا مجاب کرد سمتش بروم، روبه‌رویش بنشینم و منتظر نگاهش کنم...حس کنجکاوی که درونم مدتها بود حسش نکرده بودم، الان کنار او به غلیان افتاده بود، آنقدر کنجکاو شده بودم که دلم میخواست زودتر لبهایش را که مثل ایموجی پوکر شده بود باز کند تا بشنوم گذشته‌اش چه بوده؟!
سرش را به دیوار پشت سرش تکیه میدهد و به جای این که نگاهم کند، پلکهایش را میبندد و غرق در خاطراتش میگوید:
- به این من آروم نگاه نکنین، من خیلی تلاش کردم که خودم رو بسازم تا اون اتفاقات تلخ رو فراموش کنم.
نفسش را با غم رها میکند و ادامه میدهد:
- هفده سالم بود، سالهای آخر دبیرستانم بود و باید همه‌ی تلاشم رو میکردم تا رتبه‌ی دلخواهم رو کسب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *Soheyla*

*Soheyla*

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
1,122
پسندها
28,600
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #86
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *Soheyla*

*Soheyla*

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/5/19
ارسالی‌ها
1,122
پسندها
28,600
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #87
بغض می‌کنم برای او، برای مادرش، حالا می‌فهمیدم که نباید آسایش و آرامش الانش را ملاک قرار بدهم، تازه متوجه می‌شوم که هرگز نباید به موفقیت و آرامش ظاهری آدم‌ها غبطه بخورم، ما چه میدانیم او چه دردی کشیده است تا به این جا که هست برسد. آدم‌ها تاوان می‌دهند، از آسایش‌شان می‌گذرند تا به آسایش نسبی الان‌شان برسند. الان که به فصل آخر تلخی و سردی گذشته‌اش رسیده‌م از خودم و افکارم شرمنده می‌شوم. من خودم درد دیده بودم و هستم و اینطور در دلم قضاوتش کردم، وای بر کسانی که تنها غم‌شان آزار و اذیت دیگران است... .
- متاسفم!
لبخند محوی می‌زند، از آن‌ها که لبخند نیستند اما طوری که دلت را گرم می‌کنند از هر لبخند کش آمده‌ای زیباتر است.
- تو چرا متاسف باشی؟ روزگار یکم با هام خوب تا نکرد، الان خوبم!
لبخندی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *Soheyla*

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا