خونه مادربزرگم بودم جاروبرقیشون خراب شده بود بهم گفت پسر تو مهندسی بیا خوب کن دیگه
گفتم مامان بزرگ من رشته ام ریاضی هنوز دانشگاه نرفتم یا هننوکز چیز خاصی نخوندم که!
گفت حالا بیا یه نگاه بنداز
یه نگاه انداختم!دو نگاه انداختم!سه نگاه انداختم!وسسوسه شدم بازش کنم بازش کردم یکی از سیم های اتصال دهنده برقش به موتور قطع شده بود انقد باهاش ور رفتم که خوب شد:/
تهش که بستمش دیدیم 4 تا پیچ اضافه اومد
ماددر بزرگم گفت اینا چین اینجا هستن؟!
گفتم هیچی مامانبززرگ اینا رو شرکت اضافه زده بود
ولی جالب اینجاس خوب شدو کار میکرد!