متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه نوشــــــتــــــن در لــــــحـــــظـــــه

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 214
  • بازدیدها 6,706
  • کاربران تگ شده هیچ

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • #101
من تراشیدم کوه را!
سنگ های کوه بیستون هم نتوانست مرا ترغیب به تلاش نکند!
سختی ها را بر جان خریدم نترسیدم
اما خبر مرگ تو سخت تر از سخت ترین این سنگ ها بر قلبم فرود آمد...توان ماندنم نیست...شیرینم در آن دنیا مرا به غلامی خود قبول میکنی؟


کلمه: سکوت
جالب بود!
او سکوت کرد من به حجم نفرتش اگاه شدم...
او سکوت کرد من صورتم از سیلی سوخت!
او سکوت کرد قلبم زیر بار تحقیر هایش له شد...
آره!
من عملی فهمیدم که سکوت یعنی فریاد های بی صدا!!
کلمه: سازش
 

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #102
سازش،
مگر مرا چگونه در ذهن خود تجسم کردی که تصور کردی پای تمام دیوانگی‌هایت می‌مانم.
نه جانم من عشق به پایت ریختم و تو به خواستی با تمام کارهایت با تو سازش کنم نه من می‌روم از نگاهت حتی از دلت تو هم با منطق دیوانه‌ات بمان در تنهایی.
کلمه: عکس یادگاری
 
امضا : مهدیه احمدی

Maraal

نو ورود
سطح
8
 
ارسالی‌ها
28
پسندها
1,140
امتیازها
7,790
مدال‌ها
6
  • #103
سازش،
مگر مرا چگونه در ذهن خود تجسم کردی که تصور کردی پای تمام دیوانگی‌هایت می‌مانم.
نه جانم من عشق به پایت ریختم و تو به خواستی با تمام کارهایت با تو سازش کنم نه من می‌روم از نگاهت حتی از دلت تو هم با منطق دیوانه‌ات بمان در تنهایی.
کلمه: عکس یادگاری
عکس یادگاری
روز های زیادی را با تو گذرانده بودم...
نمیدانم یادت هست یا نه امّا تمام آن خاطرات شیرین هستند که مرا در پیری ام جوان نگه داشته اند.
روز هایی که همراه باد می خواندیم، همراه چشمه جاری می‌شدیم و چون آسمان پاک بودیم...
نمیدانم هنوز هم به آشناییمان فکر می‌کنی یا نه
همان لحظه که باران محبت بر سرمان میبارد و تو را در زیر چتر نگاهم جای دادم
همان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maraal

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #104
خب خودم یه کلمه میگم
چهره
چهره ی تو را بر روی قلبم نقاشی کشیدم
تا همیشه خاطر چهره ی زیبایت در یادم بماند.

کلمه: چشم
 
امضا : M.Fakher

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #105
خب خودم یه کلمه میگم
چهره
چهره ی تو را بر روی قلبم نقاشی کشیدم
تا همیشه خاطر چهره ی زیبایت در یادم بماند.

کلمه: چشم
چشم هایت ما را این چنین به دیوانگی کشید جانا و تو هنوز در پی کوچت هستی
کلمه : خزان
 
امضا : AVA_SEY

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • #106
چشم هایت ما را این چنین به دیوانگی کشید جانا و تو هنوز در پی کوچت هستی
کلمه : خزان
وقتی تو را دیدم...
وقتی با تو نشست و برخاست کردم...
وقتی که دلم را به تو سپاردم...
وقتی که با بی رحمی بر رویم خط قرمز کشیدی...
فهمیدم که پاییز یعنی زنده بودن اما پژمرده بودن...
فهمیدم پاییز یعنی نفس تنگی گرفتن!
فهمیدم که برگ های زرد یعنی آمادگی واسه سوختن!
آره فهمیدم که یک آدم چجوری می تواند به خزان محکوم شود...
فهمیدم که به راحتی یک آدم می تواند به آتش کشیده شود...
اما بسوزد و بسازد...
کلمه: هلهله...
 

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #107
در ان جشن هلهله و هیاهویی به پا بود همه تبسم به لب داشتند
اما هیچکس خبر از ان دختر ناباور پشت در تابار نداشت که زندگی اش به گور رفته است با ارزوهایی از دست رفته و باور دروغ های شاه داماد !
کلمه : سرما
 
امضا : AVA_SEY

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #108
سرمای این زمستان ابدی است تو گرمای چشمانت را مهمان قلبم کن

کلمه:لباس
 
امضا : mehrabi83

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #109
لباس مرگ را بر تن کرده بود ، حال او خوب نبود ، وصله های لباسش از جنس غم و دکمهایش از جنس بغض بودند ، کوله بار اندوه روی دوشش سنگینی می کرد ، رسم روی پیراهنش نشان از زنده نبودنش می داد ، اما او هنوز هم چه عجیب بود که نفس می کشید !
کلمه : شکارچی
 
امضا : AVA_SEY

.Asal.r

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,590
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #110
در" آزادی "که هزاران "شکارچی"در کمین اند...
زنده باد "قفس"

شب
 
امضا : .Asal.r
عقب
بالا