ما بلد نبودیم حال خوبی را ، به ما یاد ندادند معنی شادی را ، به ما نگفتند جنس خنده اصل چیست ،به ما نگفتند چه کنیم که زندگی کنیم ، و این چنین شد که به زنده بودن پسند کردیم ،اما حتی نمی دانستیم چرا حس مرگ را می چشیم کاش بلد بودیم شاید اگر بلد بودیم این چنین در پی اتمام نبودیم ، کاش بلد بودیمدیوار عظیمی بود!
هر کجا که مسیرم را ادامه می دادم به آن بر می خوردم...
هر قدم که بر می داشتم زیر ل**ب می گفتم خدا کند که اینبار مانعی نباشد...
اما باز هم گذشته ام مرا وادار به بازگشت می کرد!
کلمه: کاش
خیلی هم سخت نبود...ما بلد نبودیم حال خوبی را ، به ما یاد ندادند معنی شادی را ، به ما نگفتند جنس خنده اصل چیست ،به ما نگفتند چه کنیم که زندگی کنیم ، و این چنین شد که به زنده بودن پسند کردیم ،اما حتی نمی دانستیم چرا حس مرگ را می چشیم کاش بلد بودیم شاید اگر بلد بودیم این چنین در پی اتمام نبودیم ، کاش بلد بودیم
کلمه : لبخند
بهم خیره شد و گفت:مشکل از ان سیب لعنتی شروع شد ، هیچکس نفهمید که حوا ان سیب را به عشق ادم می چید ، همه را به پای ان حوای عاشق گذاشتند ، باز هم هیچکس نفهمید سکوتش از شرم نبود ،ادم از پیشش رفته بود
*سیب ممنوعه را برایت چیدم تو ندیدی جانا
عمر را تباه کردیم ز پیش ما تو فقط رفتی جانا
کلمه :صادق
اسیر شدن روح تنها در جسم معنا نمی یابد...ترکیب
ترکیب سفید و سیاه هیچ وقت سفید نمیشود...
بدی ها اثر خود را میگذارند
کلمه: روح