متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه نوشــــــتــــــن در لــــــحـــــظـــــه

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 214
  • بازدیدها 6,673
  • کاربران تگ شده هیچ

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #131
دلبرک فریبنده من، سال هایست در پی تو بودیم تو نیامدی، چه بی رحم شدی دلبر جان، چه ساده جام فریب تو را نوشیدیم و در ره عشقت ارام جان دادیم، زود نبود؟!رفتنت را می گویم، در سفره عاشقی ما کاش بیشتر می نشستی، کاش یک فنجان دگر با ما چای می نوشیدی، کاش...
کلمه:حواس
 
امضا : AVA_SEY

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #132
گرگ..
اینو خواهرم تو واقعیت بهم میگه:
تو به جای کودک درون توله گرگ درون داری که همیشه درحال دریدنه، خدا نکنه گشنه بشه، یا کسی اذیتت کنه. باید به فکر نیش زبان تو که مثل دندونای توله گرگ تیزه باشه.
قبر
اتاقم را قبری فرض می کنم ، مگر می شود یک مکان انقدر بوی مرگ بدهد، بوی جنازه روحم در اتاقم پیچیده است ، گاهی حس میکنم این چهار دیواری از قبر هم ترسناک تر است ، جنازه ای درونش نهفته است اما جنازه ای که هنوزم نفس می کشد !
کلمه : خیابان
 
امضا : AVA_SEY

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #133
خیابان
در خیابان های دلم گذر میکنم
اما تنها یک کالا در خیابان دلم خرید و فروش میشود
ای تک کالای بازار فکر هایم خودت بگو...خرید و فروش تو تا به کی ادامه دارد؟

کلمه: سوت
 
امضا : M.Fakher

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #134
- این رابطه دیگه تموم شدس!
این جمله کلیشه‌ای، چند سال است مانند سوت کر کننده‌ای در ذهنم تکرار می‌شود و مرا به جنون می‌کشاند!
دکترم می‌گوید حرف بزن، حرف بزن و خودت را خالی کن!
آخر او نمی‌داد تا می‌خواهم لب باز کنم صدایش و آن جمله کلیشه‌ایِ لعنتی مانند سوت کر کننده‌ای کل وجودم را فرا می‌گیرد.
نمی‌داند درد من با حرف زدن خوب نمی‌شود، درمان این درد مرگ است و بس!

کلمه بعدی: مادر
 

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #135
مادر جان ، مرا ببخش بخاطر فداکاری هایت ، مرا حلال کن برای بهار از دست رفته زندگیت، مادر جان زندگیت پاییزی شد تا سرنوشتم را بهاری کنی ، من بخاطر این همه شکستن نمک هایی که از قلبت برایم روی حیات افشاندی شرمنده ام ، من همانی شده ام که از ان هراس داشتی، همان دختر گوشه گیر افسرد در فکر اتمام ، مرا برای پایان ندادن به حسرت هایت می بخشی؟
کلمه : سنگین
 
امضا : AVA_SEY

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #136
درد وجودت بار سنگینی است روی قلبم
تا حدی که اگر بمیرم هم از درد آن،فریاد های درون قبرم تمام مرده ها را زنده میکند.
کلمه : سودا
 
امضا : M.Fakher

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #137
سودای امدنت تک تک سلول های مرا درگیر کرده است، در پی کوچه های ذهنم دنبالت می گردم دلبر جان، کی بر می گردی؟!
کلمه:صادقانه
 
امضا : AVA_SEY

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #138
صادقانه دروغ میگویم تا باور نکنی

کلمه:مو
 
امضا : mehrabi83

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #139
سودای امدنت تک تک سلول های مرا درگیر کرده است، در پی کوچه های ذهنم دنبالت می گردم دلبر جان، کی بر می گردی؟!
کلمه:صادقانه
در گذشته میگفتی بگو دوستت دارم...
میگفتم... اما در دلم فکر میکردم کافی بود
اما رفتی و رفتنت بهم اثبات کرد که هیچوقت کافی نبوده... بیا و برگرد به جان تک تک خاطرات خوشمون بهت صادقانه میگم دوستت دارم.

کلمه: غرور
 
امضا : M.Fakher

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #140
در گذشته میگفتی بگو دوستت دارم...
میگفتم... اما در دلم فکر میکردم کافی بود
اما رفتی و رفتنت بهم اثبات کرد که هیچوقت کافی نبوده... بیا و برگرد به جان تک تک خاطرات خوشمون بهت صادقانه میگم دوستت دارم.

کلمه: غرور
میخواهم دوستت بدارم اما غرورم قلبم را بلعیده

کلمه:سیاه
 
امضا : mehrabi83
عقب
بالا