متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه نوشــــــتــــــن در لــــــحـــــظـــــه

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 214
  • بازدیدها 6,695
  • کاربران تگ شده هیچ

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #141

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #142
میخواهم دوستت بدارم اما غرورم قلبم را بلعیده

کلمه:سیاه
خودت یک چیز می‌گویی و چشمان سیاهت یک چیز دیگر!
کدام را باور کنم؟

دل
 

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #143
امضا : AVA_SEY

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #144
میخواهم دوستت بدارم اما غرورم قلبم را بلعیده

کلمه:سیاه
انگار خدا در هنگام نوشتن سرنوشت من قلمش پخش شده ، کل روزگارم به سیاهی کشیده شد
کلمه:چتر
 
امضا : AVA_SEY

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #145
در گذشته میگفتی بگو دوستت دارم...
میگفتم... اما در دلم فکر میکردم کافی بود
اما رفتی و رفتنت بهم اثبات کرد که هیچوقت کافی نبوده... بیا و برگرد به جان تک تک خاطرات خوشمون بهت صادقانه میگم دوستت دارم.

کلمه: غرور
غرور را نگهبان دروازه قلبم کردم، نفرت را سپر و لشکرم را از از شهر غم جمع کرده ام، ویرانی بس است برای این امپراطوری اندوه !
کلمه:ثابت
 
امضا : AVA_SEY

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #146
انگار خدا در هنگام نوشتن سرنوشت من قلمش پخش شده ، کل روزگارم به سیاهی کشیده شد
کلمه:چتر
من و تو
زیر باران
با چتر عاشقی
عاشقانه تا طلوع آفتاب
قدم بزنیم
از آخرین کتابی که خواندم بگویم
از آخرین غذایی که خوردی بگویی
حرف بزنیم و بدون خستگی منتظر طلوع آفتاب باشیم و بعد سوار بر رنگین کمان زندگی به کلبه عشق برسیم. این بهترین سرنوشتی‌ست که تو می‌توانی برای من رقم بزنی

کلمه: منطق
 

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #147
غرور را نگهبان دروازه قلبم کردم، نفرت را سپر و لشکرم را از از شهر غم جمع کرده ام، ویرانی بس است برای این امپراطوری اندوه !
کلمه:ثابت
چه باشی
چه نباشی
چه نخواهی
چه بخواهی
چه بیایی
چه نیایی
من تا ابد پای ثابت دیوانگی‌ها و عشقمان هستم!

کلمه: عقل
 

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #148
پیچ و تاب موهایت دین مرا به باد داد...محرم تر از هر محرمی ای محرم اسرار من

گوش
گوش می سپارم به نجوای مردنم، ساک خود را حاضر کردم برای رفتنم ، بی رحمانه نیست در تمناع مردن نفس کشیدن ؟!
کلمه:شاپرک
 
امضا : AVA_SEY

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #149
خودت یک چیز می‌گویی و چشمان سیاهت یک چیز دیگر!
کدام را باور کنم؟

دل
دل را که پیش تو جا گذاشتم، سنگی سرد در سینه جا کردم برای ابدیت،زنده ای شده ام و مرگ را نفس می کشم! که درسی بشود برای لیلی های عاشق، که قلب را فدای مجنون های غافل نکنند!
کلمه: لیلی
 
امضا : AVA_SEY

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #150
دل را که پیش تو جا گذاشتم، سنگی سرد در سینه جا کردم برای ابدیت،زنده ای شده ام و مرگ را نفس می کشم! که درسی بشود برای لیلی های عاشق، که قلب را فدای مجنون های غافل نکنند!
کلمه: لیلی
شیدا شدم
عاشق شدم
لیلی شدم
مجنون شدی
دیوانه و دیوانه و دیوانه و حیرون شدی
من مانده‌ام در قفس قلب تو و تو مانده‌ام در قفس قلب من
خوشبخت‌ترین اسیران عالم شدیم *-*

کلمه: دیوانه
 
عقب
بالا