زندگی ما از ریسمان مرگ است. انگار که زنده نیستیم و این یک شوخی مسخره است. پارادوکس بی داد می کند بخصوص اگر مرده ای باشی که نفس میکشید.من و سرنوشت دائم در حال جدالی پی در پی هستیم
من حقم را میخواهم
و او، زندگی ام را
زندگی
کلمه:نفس
زندگی ما از ریسمان مرگ است. انگار که زنده نیستیم و این یک شوخی مسخره است. پارادوکس بی داد می کند بخصوص اگر مرده ای باشی که نفس میکشید.من و سرنوشت دائم در حال جدالی پی در پی هستیم
من حقم را میخواهم
و او، زندگی ام را
زندگی
مهربانی را خرج تمام شهر کردی دلبر جان و ما عمری در حسرت لبانت با چاشنی لبخند جان باختیم.زندگی گاه زندانی تنگ
گاه تیکه ای ناب
گاه غزلی سرایبده نشده
گاه سدی محکم
گاه خیالی در گوشه ذهن ما
مهربانی
قلب خونابه در سینه تنگ است و نزدن می خواهد. من در پی دلنتگی های تو جانانه جان دادم.کل مردم شهر فهمیدند که من فقط عاشق تو شدهام زیرا به همه گفتم که فقط تو در قلب من جا داری.
کلمه:قلب
امتداد جان ما تنها در پی زلف تو بیداد می کندامروز روزی جدید برای عاشقی است روزی که من و تو در کنار هم باشیم.
کلمه:جان
میخوای از عشق یارت ممتع بشی؟ خیالت را از غمش دور کن و محبتت را برایش خرج کن.امتداد جان ما تنها در پی زلف تو بیداد می کند
دلبری ات را برای یک شهر دیدیم و درد را نا جور چشیدیم
اما هنوز که هنوز جان و جانان تویی...
کلمه:ممتع
خبری اوردممیخوای از عشق یارت ممتع بشی؟ خیالت را از غمش دور کن و محبتت را برایش خرج کن.
سرزنش
دفتر شعر مندر پس حادثه ای غریب صاعقه عشقت قلبم را لرزاند و بارانی کرد!
غزل