متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه نوشــــــتــــــن در لــــــحـــــظـــــه

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 214
  • بازدیدها 6,700
  • کاربران تگ شده هیچ

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • مدیر
  • #171
دفتر شعر من
از غزل چشمات پر شده است
افسوس از من دیوانه تو چشم میدوزی
سیما
سیمای نگاهت، قلبم را می لرزاند
ای یار، تو کجایی که بی تو میمیرم
ای تمام من، بی تو جان به جانم کنی هم
باز هم می گویم تو میایی

ترک
 
امضا : bahareh.s
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] AVA_SEY

mhi

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
137
پسندها
3,148
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • #172
سیمای نگاهت، قلبم را می لرزاند
ای یار، تو کجایی که بی تو میمیرم
ای تمام من، بی تو جان به جانم کنی هم
باز هم می گویم تو میایی

ترک
گاهی ترک کردن خوب و گاهی بد است
اما تشخیص آن سخت است
اگر کسی برود از دوری‌اش خواهی مرد و اگر بماند از بودند خواهی سوخت

جنون
 
امضا : mhi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] AVA_SEY

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • مدیر
  • #173
گاهی ترک کردن خوب و گاهی بد است
اما تشخیص آن سخت است
اگر کسی برود از دوری‌اش خواهی مرد و اگر بماند از بودند خواهی سوخت

جنون
جنون تا پوست استخوانم کشیده می شود
شاید کسی نمی بیند، یا شاید نمی دانند
که من سال هاست جنون زده؛ به دیوار نگاه می کنم
و کسی نمی داند این جنون از چیست:|

لبخند
 
امضا : bahareh.s

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #174
گاهی ترک کردن خوب و گاهی بد است
اما تشخیص آن سخت است
اگر کسی برود از دوری‌اش خواهی مرد و اگر بماند از بودند خواهی سوخت

جنون
جنون گریبان گیرم شده
هر سو تویی
صدایت، چشمانت
اما نیستی
در فکرم، در تمام لحظات هستی
اما غریبانه نیستی
چه کنم؟
لحظات
 
امضا : AVA_SEY

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #175
جنون تا پوست استخوانم کشیده می شود
شاید کسی نمی بیند، یا شاید نمی دانند
که من سال هاست جنون زده؛ به دیوار نگاه می کنم
و کسی نمی داند این جنون از چیست:|

لبخند
من یک لبخند هستم!
اما از جنس غم
من از همان لبخند های زورکی هستم!
که در مراسم عزا به رسم فامیل داری بهم می‌زنند.
من یک لبخند هستم، از همان لبخند‌هایی که وقتی یک نفر دستش را روی گلوی روحت گذاشته میچسبانی به لبانت
تا نشکند غرور لعنتی قاتل.
من یک لبخند هستم از جنس کشتار احساسات یک زن!
بوی گند قتل امید را می‌دهم
من به تمام اشکال در یک اجبار خلاصه می‌شوم!
من یک لخند هستم

**
کشتار
 
امضا : AVA_SEY
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] bahareh.s

bahareh.s

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ترجمه
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,633
پسندها
20,861
امتیازها
43,073
مدال‌ها
29
  • مدیر
  • #176
من یک لبخند هستم!
اما از جنس غم
من از همان لبخند های زورکی هستم!
که در مراسم عزا به رسم فامیل داری بهم می‌زنند.
من یک لبخند هستم، از همان لبخند‌هایی که وقتی یک نفر دستش را روی گلوی روحت گذاشته میچسبانی به لبانت
تا نشکند غرور لعنتی قاتل.
من یک لبخند هستم از جنس کشتار احساسات یک زن!
بوی گند قتل امید را می‌دهم
من به تمام اشکال در یک اجبار خلاصه می‌شوم!
من یک لخند هستم

**
کشتار
کشتار عشق درونت
کشتارِ عشق درون من هم بود
تو نبودی ولی من باز هم به امید بودنت نشسته بودم:|

نوازش
 
امضا : bahareh.s

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,172
پسندها
155,755
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • #177
کشتار عشق درونت
کشتارِ عشق درون من هم بود
تو نبودی ولی من باز هم به امید بودنت نشسته بودم:|

نوازش
هیولا موهای پسرک را نوازش می‌کند. آرام در کنارش راه می‌رود و زمزمه‌هایی به زبان دیگر در گوشش می‌کند. پسرک سعی‌ می‌کند به جسد‌هایی که دورتاردوش از سقف آویزان شده اند را نگاه نکند اما نمی‌توانست...
کلمه بعدی:خون
 
امضا : Death Stalker
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] AVA_SEY

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #178
کشتار عشق درونت
کشتارِ عشق درون من هم بود
تو نبودی ولی من باز هم به امید بودنت نشسته بودم:|

نوازش
صدای پای تو
روی جاده‌ی‌ روزگار
نشان از رفتن می‌داد
و روی تمام تنم شلاق می‌زد
عجب نوازش زجراوریست
تلاطم رفتنت
 
امضا : AVA_SEY

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • #179
ارام می‌گیرد میان نوازشی ک ب طرز دردناکی از سمت نزدیک‌ترین فردش بر تن ظریفش می‌نشیند و تنها یک‌ جمله در خوابی ک در مقابل کابوس زندگیش، همچون رویایی بود، ب نوسان در می امد
" چ کسی گفته بود دخترها بابایی‌اند؟!"

برف
کشتار عشق درونت
کشتارِ عشق درون من هم بود
تو نبودی ولی من باز هم به امید بودنت نشسته بودم:|

نوازش
 
امضا : -No Voice

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,787
پسندها
16,051
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
  • #180
هیولا موهای پسرک را نوازش می‌کند. آرام در کنارش راه می‌رود و زمزمه‌هایی به زبان دیگر در گوشش می‌کند. پسرک سعی‌ می‌کند به جسد‌هایی که دورتاردوش از سقف آویزان شده اند را نگاه نکند اما نمی‌توانست...
کلمه بعدی:خون
آرام خودش را در آغوش گرفت
به اینه خیره شد
فرد درون اینه
بوی خون می‌داد
چشمانش مرگ را اواز می‌دادند
جسمش که سالم بود
اما...
روحش
صد ها قاتل داشت!
قاتل
 
امضا : AVA_SEY
عقب
بالا