آهی کشید به جسدهای مقابلش خیره شد، نیشخندی گوشه لبش نشست. تقصیر خودشان بود! او به آنها هشدار داده بود که نباید با یک قاتل بازی کنند! بازی که انتهای آن برای آنان مرگ بود.آرام خودش را در آغوش گرفت
به اینه خیره شد
فرد درون اینه
بوی خون میداد
چشمانش مرگ را اواز میدادند
جسمش که سالم بود
اما...
روحش
صد ها قاتل داشت!
قاتل
مرگ