چه زود جانشین مرا انتخاب کردی ، ای وای من ، اصلا مگر جایی هم در کنج قلب تو برای من بود؟قتل...
ناجوانمردانه قاتل احساسم شدی و قلب و روحم را به قتل رساندی.
جانشین
کلمه : بیمار
چه زود جانشین مرا انتخاب کردی ، ای وای من ، اصلا مگر جایی هم در کنج قلب تو برای من بود؟قتل...
ناجوانمردانه قاتل احساسم شدی و قلب و روحم را به قتل رساندی.
جانشین
حالم بوی اندوه میدهد ، قهوه تلخی که هر روز می نوشم طعم غم دارد ، دست به قلم که میشوم کاغذ را از نا امیدی سیاه می کنم ، چه حال خراب هستمدلبر تکراریه... اما خوب به رسم ادب...
دلبر،
دلبرانههای من برایش کافی نبود. او به دنبال دلبرهای خیابانی و تنوع بالای آنها بود. من دلبری کردن را به عاشقانه نگاه کردنش میپنداشتم و اما او با نگاه هیز خود به دنبال دلبرانههایی که من قبول نداشتم. حقش تنهایی بود کنار دلبرهایش و من رفتم.
اندوه
خطوط موازی افتاب را بنگررفتنت بارش اندوهی بود که بیرحمانه به خاک دلم میبارید!
بویش چه دشوار مرا به مرگ نزدیک میکرد.
خطوط موازی آفتاب "گفتم عبارت باشه تنوع بدیم:)"
حرف های نا گفته ما از چشمانمان پیدا بود ، چشمان ما حرف ها را جیغ میزد ، اما اشتباه انجا بود که همه گوش ها را پنبه باران کرده بودند برای نشنیدن نا گفته ها و گفته ها ، ما برای کسی ارزش کمی دقت را نداشتیمعقربههای ساعت چه تلاطمی دارند برای تبدیل حال به خاطر
برای تبدیل کردن رویا به روزمرگی!
حرفهای ناگفته
گاهی از تپیدن میایستد…هیچکس نفهمید در پس یک خاطره چند نفر جان سپردند ، خاطره ها قاتل های زیرکی هستند که تو را ارام در خودشان غرق میکنند ، تو را معتاد به کشیدن می کنند و در اخر تو دگر زنده نیستی
عبارت
: ضربان قلب