متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

محبوب مجموعه دلنوشته‌‌های این گفته‌ ها ژاژ نیستند | غزل زندی کاربر انجمن یک رمان

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #11
جنب جوی زندگی گرد هم نشسته بودیم؛ پایم را در آب بردم تا خنکی را حس کنم.
همه از مقصد می‌گفتند و هر یک منتظر قایقی بودند. پرسیدم:«حتما باید سوار شد؟ بمانم چه؟»
دخترکی پاسخ داد:« می‌توانی سوار نشوی، امّا وقتی طغیان رود شروع شد بدون قایق می‌مانی. اینگونه اگر توانستی پس از طوفان را ببینی، جریان آب، ساحلِ مقصد را برای تو انتخاب می‌کند. پارو زدن هم برای ما آسان نیست امّا خشکی مقصد از همین نقطه پیداست.»
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #12
کتاب قانون اساسی زندگیمان را که نوشته؟ چرا بند بندش با ما می‌جنگد؟ جالب است، این بند را بخوان:«حال را از دست بده، شاید آینده ای به دست آوردی.»
آری، آینده‌ای که حتی مطمئن نیستیم وجود دارد یا فقط امید واهی است!
***​
ذهن انسان‌ چیز عجیبی‌است. خسته که بشود، فقط خدا می‌داند که چگونه و چه زمانی خستگی‌اش از بین می‌رود.
قوم ما، سال‌هاست که اندیشه‌اش فگار شده و متوالی داد می‌کشد: «کسی نیست به داد ما برسد؟»
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #13
کسی حال دل ما را نپرسید؛
اگر هم می‌پرسیدند، ما بلد نبودیم توصیف حال بدمان را بکنیم،
فقط می‌گفتیم: «خوبم.»
و چه دروغی دردناک‌تر از این؟
به راستی چه دروغگوهای چیره‌ای در خود پرورش دادیم.
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #14
ما انسان‌ها چه خوشبین بودیم که کلمه «تیر خلاص» را آفریدیم. چه اندیشه‌ای در سرمان بود که فکر کردیم با یک شلیک خلاص می‌شویم؟
همش می‌گویند این درد آخر است و تمام! پس چرا اکنون همه‌مان به تیر بسته شده‌ایم؟ فقط بگوید پس «خلاص» اسم کدام تیر است؟
***​
دوست داری بدانی یک نویسنده چگونه تشکیل می‌شود؟
یک انسان، یک قلم و غمگین‌ترین لحظه‌ای که تا ابد ادامه دارد.
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #15
تنهایی راه رفتن برای من سخت نیست؛ اینکه انعکاس خودم را در شیشه مغازه‌ها همراه تنهای دیگر می‌بینم سخت است.
نه من میل سخنم است، نه او میل شکست سکوتش.
***​
می‌بینم قلبم خیلی برای پس زدن احساسات مشتاق است! آنقدر ذوق و شوق از جنس سنگ بودن دارد که با دست خط شکسته و بزرگ روی درش نوشته: «اینجا هیچ خبری نیست، اشتباه آمده‌اید!»
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #16
همه‌‌مان به یک اندازه بیشعوریم؛ دل می‌شکنیم، دروغ می‌گوییم، نافرمانی می‌کنیم. در این میدان، تنها کسی باشعور نامیده می‌شوند که بداند و ادراک کند که چه اندازه بیشعور است. همین برای اثباتش کافی‌است.
***​
نبودنت برای من درست مثل نبودن انسان روی کره زمین است؛
هیچ فرقی به حالش ندارد، چه بسا به نفع‌اش هم هست!
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #17
زمان کودکی، همیشه برایم سوال بود:« افسردگی چه حسی دارد؟»‌
وقتی بالغ‌تر و بزرگ‌تر شدم، دریافتم که اصلاً مشکل اینجا است که هیچ حسی ندارد!
***​
اگر رفتن‌ات، می‌خواهد حقیقت تلخ دنیا را نشان دهد؛
پس انتخاب من این است که تا آخر عمرم غرق در دنیایی دروغین بمانم و حقیقت را نفهمم!
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #18
چه چین‌و چروک، و شکستگی‌هایی که بجای صورتمان، بر روی روح و قلبمان افتاد.
***​
برای عاقل شدن، باید مرحله‌ای به نام دیوانگی را گذراند.
***​
ای آن‌کس که هیچ وقت برایم وجود نداشته‌ای، منتظرم، آخر کی می‌آیی؟
با اینکه نمی‌شناسمت، دلم برایت یک ذره شده.
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #19
آنقدر دردها ضمیمه روحمان شده، که دیگر برایمان هر شادی‌ سطحی‌است.
گاه و بی‌گاه خنده‌ای میکنیم از جنس دروغ. کاش این غم هم جنس‌اش ماننده خنده‌هایمان بود.
***​
برای اندیشیدن گاهاً غم نیاز است
و تامل، جلابخش تغییر روح غمگین.
 
آخرین ویرایش

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
442
پسندها
2,855
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • نویسنده موضوع
  • #20
کلمات، جوهر وجود آدمی‌ست.
تو با آنها خیزش عشق میکنی،
یا خشاب اسلحه‌ات را پُر؟
***​
ما انسان‌ها طبیعت عجیبی داریم؛ تا در غم غوطه‌ور نشویم، معنی عشق، آرامش، شادی و حتی معنی واقعی زندگی را نمی‌فهمیم.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا