همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #141
قربان جهانی كه در آن جنگ نباشد
مشت و لگد و سيلی و اوردنگ نباشد
از وحشت بمب اتم و توپ و مسلسل
پيوسته به پا خار و به سر سنگ نباشد
باهم نستيزند سپيدان و سياهان
دعوا سر نام و نسب و رنگ نباشد
در باغ وفا مرغ بد آواز نيابيم
در بزم صفا ساز بد آهنگ نباشد
افسار به دست دو سه گمراه نیفتد
ايام به كام دو سه الدنگ نباشد
مادون ز ستمكاری مافوق ننالد
از دست دلی سنگ دلی تنگ نباشد
هر مملكتی تا طلبد حق خودش را
محتاج به صد لشكر صد هنگ نباشد



ابوالقاسم حالت
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #142
روزه آن نیست که همسایه ی ما می گیرد
یا که ارباب هوس ران شما می گیرد
روزه آن است که مسکین سحری ناخورده
با همان معده ی خالی ز غذا می گیرد
روزه آن نیست که این ماه به عنوان رژیم
مالک چاق شکم گنده ی ما می گیرد
روزه آن است که با پیکر بی بنیه ی خود
مفلسی از سر ایمان و صفا می گیرد
روزه آن نیست که چون مرد ریاکار گرفت
می کند اخم و چنان سگ پر و پا می گیرد
روزه آن است که هر باربر گرسنه ای
زیر بار غم و اندوه و بلا می گیرد
روزه آن نیست که آقای خبیث الوکلا
یا که سرکار خسیس الوزرا می گیرد
روزه آن است که بی رنگ و ریا در همه حال
مرد زحمت کش بی برگ و نوا می گیرد
روزه آن است که گیرد و سر صدق فقیر
وز بسی خرجی افطار عزا می گیرد



ابوالقاسم حالت
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #143
بی قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی
شادی خاطر اندوه گزارم نشدی
تا ز دامان شبم صبح قیامت ندمید
با که گویم که چراغ شب تارم نشدی
صدف خالی افتاده به ساحل بودم
چون گهر زینت آغوش و کنارم نشدی
بوته ی خار کویرم همه تن دست نیاز
برق سوزان شو اگر ابر بهارم نشدی
از جنون بایدم امروز گشایش طلبید
که تو ای عقل به جز مشکل کارم نشدی



شفیعی کدکنی
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #144
هر چه کردیم زما جمله رضایت دارند
نه ملال و نه کدورت نه شکایت دارند
شاید از ما گلمندند و اگر دم نزنند
حجب و کم روی بی حد و نهایت دارند
چون ندارد ثمر از ما گله بیخود نکنند
آن کسانی که به سر عقل و درایت دارند
خنده ام گیرد از اندیشه ی آن ساده دلان
که ز امثال من امید حمایت دارند
واقعا مسخره است این که منم خود گمراه
دوستان جمله ز من چشم هدایت دارند
همه خواهند که من گردن خائن بزنم
این چه عشقی است که یاران به جنایت دارند
قسمت مردم بی جربزه میدانی چیست؟
رؤسائی که نه عقل و نه کفایت دارند



ابوالقاسم حالت
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #145
سراب امید
شعر جز این است مگر ...
که تو بیایی من از دور تماشات کنم
اندکی دور شوی دیر کنی
بند دلم پاره شود شکوه را آغاز کنم
عشق جز این است مگر ...
که دل بی تو با تو نشناسد تپشش ناکوک است
اندکی مانده به دیدار, دو قدم مانده به تو
بنیشند لب حوض نفسی تازه کند
زیر لب آهسته و آرام غرولند کند
که برخیز , نشستن جایز نیست
و در آخر بکشاند جسم رنجور مرا
لنگان لنگان به سراب باور این امید
که تو می آیی و اشک می آید و من
در کار این دل دیوانه هنوز مانده ام
که تو سرابی و دل از من می خواهد ش*ر..اب
ای دریغا عمر رفته پای دل همچون حباب
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #146
درد مشترک
تو اینجا باش؛
نمی خواهد حرفی بزنیم!
چشم هایمان
درد مشترک دارند...!
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #147
سازسکوت...
دیری است
می اندیشم
سکوت سازها را
باورکنی یا نکنی
آرمیده است
دل
در پشت همین دیوار اکنون
و نیست هنوز
خریداری
برای گل های رز و اقاقی
پشت نگاه نگران
قلبی ساده
با سردی دستهایی سوخته
در سوزش آفتاب تزویر...
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #148
آسمان
و هنوز هم
آسمانی آشنا
آن بالاست
و هنوز هم
ستاره
کور سویی دارد
شاید
بوی نان تازه
حوالیِ تنورم می کشاند
شاید
از درخت بالا می رفتم
که جوجه قرقی بر دارم
و شاید
مادرم
هنوز
آلزایمر نداشت
ساعتی که همین نور
از همین ستاره
رو سوی من کرد
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #149
فرقی ندارد
می رقصی و با ساز زمان می نازی
با بطری و رطل دو منی، می سازی...
وقتی ببری یا نبری، باخته ای
بازی بکنی یا نکنی، می بازی
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/5/17
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,513
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
25
سطح
10
 
  • نویسنده موضوع
  • #150
فرقی ندارد
می رقصی و با ساز زمان می نازی
با بطری و رطل دو منی، می سازی...
وقتی ببری یا نبری، باخته ای
بازی بکنی یا نکنی، می بازی
 
امضا : HAD!S

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا