همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #451
روزی هزار مرتبه بازنده میشوم

از بازی ظریف تو شرمنده میشوم

اینبار فرق میکند اما به شوق برد

آماده جدال درآینده میشوم

موعود می رسد تو سفیدی ومن سیاه

بر شاه بی شکست تو تازنده میشوم

یک لحظه میخروشم و زورم نمی رسد

با این خیال خام که کوبنده میشوم

باران کیش های تو آغاز می شود

چون مرغ پرشکسته ی سرکنده میشوم

یکجا تمام قدرتم از دست می رود

تا کیش آن وزیر برازنده میشوم

می تازد اسب سرکش عشقت به هر طرف

وقتی که محو آن رخ تابنده میشوم

بی هیچ قلعه های مرا فتح می کنی

در خانه ی سیاه پناهنده میشوم

حالا میان صفحه ی تاریک زندگی

از مهره های سوخته آکنده میشوم

من مات می شوم به همین سادگی وباز



روزی هزار مرتبه بازنده میشوم



صادق حسینی
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #452
با من کنون ز وسعت دریا سخن بگو
از رویش دوباره ی گل ها سخن بگو

کتمان مکن که سر به فلک میزند امید
از نخل پا گرفته ز خرما سخن بگو

باور مکن ز محبس تقدیر آمدی
از جلوه های عالم پیدا سخن بگو

دیگر مترس از خطر پنجه های موج
چون ساحلی به وسعت دریا سخن بگو

هستی شمیم عطر نفس های عشق بود
از عشق ، این سروده ی زیبا سخن بگو

دیگر مگو که تشنه ی آب است این کویر
در بارش سپیده ، ز صحرا سخن بگو

همزاد ، چشم خویش ز بیگانگی بشست
با او ، ز جلوه های ثریا سخن بگو.
حمید حمیدی زاده
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #453
زیبای من ،عروس ِ قشنگ ِ شمالها
ای انـتـهای خـوب ِ همه احتمالـها
تا از خطوط ِ ممتد ِ چشمان ِ من روی
پـر می شود تمام ِ شبم از سئوالها
حوای با مرام ِ منی مـی شناسمت
می چینم از خیالِ تو سیب ِ محالها
از سایه سار آیه ی ِ رحمت رسیده ای
از یک طلوع ِ ریخته در زیـر ِ شالها
رویای کهکشانی من در تو گم شده
ای دامن ِ تو کوچه ی آهو خصالها
بالای گونه های تو فانوس ِ بندری
پیراهنت قصیده ای از پـرتـقـالها
دلواپسم بـرای شما نـازنین ِ مـن
می تـرسم از نگاه ِ سیاه ِ شغالها
بانو زمین بـرای شما آفـریده شد
تا پر شود به شوق ِ تو تقویم ِ سالها



علي سعادتخواني
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #454
بال عشق …

آمدی ، گل در وجودم زاده شد

برگ برگِ خاطرم ، افتاده شد

کوچ کردی مدتی از بزم عشق
باز قلبت ، راهی این جاده شد

با تبسم ، بوسه ها بر لب زدی
نبض و گرمای تنت سجاده شد

پیش چشمم باز هم ، عاشق شدی
عشق در بطن دلت ، آماده شد

من به خلوتگاه چشمت ، ساکنم
این پیام از من به قلبت ، داده شد

بی تو پوچم ، ای نگاهت زندگی
روز و شب سمت نیازم ، باده شد

ذره ذره ، غرق گشتم در جنون
حالیا ، دیوانگی هم ، ساده شد

گشته زندانی وجودم در قفس
با تو اما ، بال عشق آزاده شد

آفتاب مشرق و مغرب کنون
هر دو با هم ، بر زمین قلاده شد

کورس عشقت تا نهایت می رود
راز دل از عشق تو ، بگشاده شد

افسانه واقعی
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #455
این راهِ درست است که در پیش گرفتند
تصمیم به آزادی هم کیش گرفتند

شُد روزنه ایی باز از این دخمه تاریک
تا عَزم , به جذبِ دگراندیش گرفتند

با قَهر نشُد باز , درِ بسته به تاریخ
کی حاصلی از آنهمه تفتیش گرفتند؟

آزادی اندیشه نگوئید محال است
سودا زده گانند که تشویش گرفتند

دنیا … نه فقط بازی نَرد است
صَدبار اگر باز دوتا شیش گرفتند …

در عاقبت از بُرد و ظَفر نیست خبر , نیست
از غیر نه … این بُرد , خود از خویش گرفتند

امروز همان لحظه ی موعود زمان است
غفلت زده گانند که آتیش گرفتند

مرتضی عباسی زاده
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #456
مادرم مثل گل سوسن بود
با غم و فصل خزان دشمن بود
روزو شب خانه و باغ منزل
باگل دامن او گلشن بود
باپدر مزرعه مان را می کاشت
مثل یک مرد تنش آهن بود
وسط خانه محبت میدوخت
دست او تا به سحر سوزن بود
شعر میگفتم و هی بد میشد
بر لب او غزل احسن بود
قافیه نیست فقط می گویم
من ازاو بودم و او از من بود
گفتم از مهر لبش بنویسم
سخنم لال و زبان الکن بود

موسی عباسی مقدم
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #457
شب سردیست ، دلم دیده تر می خواهد

دل ِ آشفته من از تو خبر می خواهد

قهوه و شعر و خیال ِ تو و این باد خنک

باز لبخند بزن ، قهوه شکر می خواهد

امشب آبستنم از تو غزلی شور انگیز

باخبر باش که این طفل پدر می خواهد

غارتم کرده ای و خنده کنان می گویی

صید دل از کف یک سنگ هنر می خواهد

ترس در جام دلم ریخت، در این راه اگر…؟

یادم آمد سفر عشق جگر می خواهد

صفورا یال وردی
 
امضا : تحت تعقیب

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #458
عشق قشنگ است ولی …
بچه ها عشق قشنــگ است ولـی
سهم عاشق دل تنــگ است ولـی

بین معشـــوقه و عاشــــق گه گـاه
زندگی صحنه ی جنــگ است ولـی

دل معشـــــوقه و عاشـــــق با هـم
مثل آیینـــــه و سنــــگ است ولـی

با سیــــاهی و سفیــــــدی ترکیـب
عشق یعنی که دو رنگ است ولی

درد بسیــــار شکســــت عشقـــی
بدتـــــــر از زخم پلنــــگ است ولـی

دوستــــــانم همه تان می دانیــــــد
عشق بی زور تفنـــــگ اسـت ولـی

خودمـــــــانیم بـــــــــدون عشقــــی
کـــــــار دنیا همه لنــــگ است ولـی

بچه ها بـا همــــه ی ایـــــن اوصــاف
بخـــــدا عشق قشنــــگ است ولی

سجاد صادقی
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #459
گفتنی ها را گفتم حرف ناگفته نمانده است

بگذار جدا شویم که عشقی بین ما نمانده است

عشق،محبت،عاطفه، عشق دیگر چیست

انسانیت ، مرام ، مروت ، نمانده است

قلبم به زیر پای تو بودو می خندیدی

افسوس نمی خورم که قلبی نمانده است

قبل از گذشتن از من مرا خورد کردی

باشد برو که دیگر وجودی نمانده است

این چند صبا ء که با تو بودم صدافسوس

افسوسم از این بابت است که فرصت نمانده است

جانم به جان تو بسته بود نفسهایم

ای وای من که برایم جانی نمانده است

ازشوق دیدن تو آفتاب می شدم

آفتاب غروب کرد،شوقی نمانده است

کاش دستم به تو می رسید برای انتقام

چه کنم برایم دستی نمانده است

ای روزگار که همیشه ناسازگار بودی

دیگه کسی با تو سازگار نمانده است

کاش لحظه ای می نگریستی به اعمالت

بشتاب که برای جبران فرصت نمانده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

تحت تعقیب

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/5/17
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
7,099
امتیازها
28,973
مدال‌ها
1
سطح
2
 
  • محروم
  • #460
عشق

عشق یک واژه ی زلال است ، تو باید باشی

قلب من زیر سوال است ، تو باید باشی

فال حافظ زدم آن رند غزلخوان هم گفت...

زندگی بی تو محال است ، تو باید باشی...


لیلا قربانیان
 
امضا : تحت تعقیب
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] a.h.f

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا