سخن بزرگان سهراب سپهری

  • نویسنده موضوع NASTrr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 90
  • بازدیدها 1,123
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #61
می تراوید آفتاب از بوته ها
دیدمش در دشت های نم زده
م**س.ت اندوه تماشای یار باد
مویش افشان گونه اش شبنم زده
لاله ای دیدیم لبخندی به دشت
پرتویی
در آب روشن ریخته
او صدا را درشیار باد ریخت
جلوه اش با بوی خاک آمیخته
رود تابان بود و او موج صدا
خیره شد چشمان ما در رود وهم
پرده روشن بود او تاریک خواند
طرح ها دردست دارد دود وهم
چشممن بر پیکرش افتاد گفت
آفت پژمردگی نزدیک او
دشت
دریای تپش آهنگ نور
سایه میزد خنده تاریک او...

#سهراب_سپهری
♥️
#آوار_آفتاب
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #62

ای کاش،
دلم پنجره‌ای دیگر داشت!
ای کاش،
دلم فقط شقایق می کاشت!
ای کاش،
کسی می آمد و غم‌ها را
از قلبِ اهالی زمین برمیداشت.

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #63

دست من در رنگ هاي فطري بودن شناور شد،
پرتقالي پوست مي كندم.
شهرها در آيينه پيدا بود.
دوستان من كجا هستند؟
روزهاشان پرتقالي باد ...

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #64

ظهر تابستان است‌؛
سايه ها می دانند،
كه چه تابستانی است !
سايه هايی بی لك‌،
گوشه يی روشن و پاك‌،
كودكان احساس‌!
جای بازی اين جاست‌
زندگی خالی نيست‌ ؛
مهربانی هست‌، سيب هست‌، ايمان هست‌
آری
تا شقايق هست‌،
زندگی بايد كرد... !

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #65

شب ایستاده است،
خیره نگاه او !
بر چارچوب پنجره من !
سر تا به پای پرسش اما؛
اندیشناک مانده و خاموش،
شاید؛
از هیچ سو جواب نیاید !
دیری است
مانده یک...؛
جسد سرد
در خلوت کبود اتاقم !
هر عضو آن ز عضو دگر ؟
"دور" مانده است؛
گویی که قطعه ‚
قطعه دیگر را
از خویش رانده است !

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #66
هیچ کس با من نیست
مانده ام تا به چه اندیشه کنم!

مانده ام در قفسِ تنهایی,
در قفس می خوانم

چه غریبانه شبی است.
شبِ تنهاییِ من...!

#سهراب_سپهری
♥️
....
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #67
‍ ‌
شبِ خرداد به آرامیِ یک مرثیه از روی سر ثانیه‎ها می‎گذرد ...
ونسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا می روبد
بوی هجرت می آید
بالش من پر آواز پر چلچله ها ست
صبح خواهد شد
و به این کاسه آب
آسمان هجرت خواهد کرد
باید امشب بروم

#سهراب_سپهری

♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #68

هر کجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است
پنجره، فکر ، هوا ،
عشق ، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟!

#سهراب_سپهری

♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #69

زندگی جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه ی قند!
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد...!

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,986
پسندها
55,687
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #70


بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را
مرا گرم کن
و یک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد آن وقت در پشت
یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم کرد
در این کوچه هایی که تاریک هستند

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا