متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

سخن بزرگان سهراب سپهری

  • نویسنده موضوع NASTrr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 90
  • بازدیدها 1,416
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #51

مثل این است که شب نمناک است
دیگران را نیز غم هست به دل ،
غم من لیک غمی نمناک است ...
#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #52

چه کسی می‌فهمد
در دلم رازی هست ؟

می ‌سپارم آن را
به خیالِ شب و تنهایی خود..

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #53
نه صدایم…
و نه روشنی؛

طنین تنهایی تو هستم!
طنین تاریکی تو…


#سهراب_سپهری

♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #54

پیوند رشته ها با من نیست.
من هوای خودم را می نوشم
و در دور دست خودم ،
تنها ، نشسته ام...!!


#سهراب_سپهری

╲\╭┓
╭ ╯
┗╯\╲
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #55

شبنم مهتاب می بارد...!
دشت سرشار از بخار آبی گل های نیلوفر...
می درخشد روی خاک آیینه ای بی طرح...!
مرز می لغزد ز روی دست...
من کجا لغزیده ام در خواب؟؟

مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آیینه...
برگ تصویری نمی افتد در این مرداب...

#سهراب_سپهری
‌♥️

 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #56

‍ ‍ در باغی رها شده بودم
نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید
آیا من خود بدین باغ آمده بودم
و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود؟

هوای باغ از من می گذشت
شاخ و برگش در وجودم می لغزید
آیا این باغ
سایه روحی نبود
که لحظه ای بر مرداب زندگی خم شده بود؟

ناگهان صدایی باغ را در خود جا داد
صدایی که به هیچ شباهت داشت
گویی عطری خودش را در آیینه تماشا می کرد

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #57

بار خود را بستم ، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم از غربت سنجاقک پر.
من به مهمانی دنیا رفتم:
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سکوت خواهش،
تا صدای پر تنهایی.
گذر حادثه از پشت کلام.
جنگ یک روزنه با خواهش نور.
جنگ خونین انار و دندان.
حمله باد به معراج حباب صابون.
فتح یک کوچه به دست دو سلام.

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #58

دنگ...، دنگ ....
لحظه ها می گذرد.
آنچه بگذشت ، نمی آید باز.
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز.
مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
بر لب سر زمان ماسیده است

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #59

زندگی «مجذور» آینه است
زندگی گل به «توان» ابدیت
زندگی «ضرب»زمین در ضربان دل ما

هرکجا هستم، باشم،
آسمان مال من است
پنجره،
فکر،
هوا،
عشق،
زمین مال من است .....

#سهراب_سپهری
♥️
 
امضا : NASTrr

NASTrr

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
42
 
ارسالی‌ها
7,916
پسندها
55,425
امتیازها
96,873
مدال‌ها
56
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #60
کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم،
آن وقت
میانِ دو دیدار
قسمت کنیم..
بیا با هم از حالتِ سنگ چیزی بفهمیم.‌.
بیا زودتر
چیزها را ببینیم.
ببین عقربک‌های فواره
در صفحه‌ی ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می‌کنند..

بیا آب شو
مثل یک واژه
در سطرِ خاموشی‌ام..

بیا ذوب کن
در کف دست من
جرمِ نورانی عشق را..

مرا گرم کن...❤️


#سهراب_سپهری

♥️
 
امضا : NASTrr
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا