دیالوگ نویسی دیالوگ و مونولوگ‌های جذاب رمان‌های انجمن

  • نویسنده موضوع فرزان
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 152
  • بازدیدها 8,005
  • کاربران تگ شده هیچ

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,304
پسندها
11,005
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
سطح
20
 
  • #41
البته که من یکی از هزاران بازیگر خوب فیلم ترسناک و بی سرو ته زندگی هستماما قابل انکار
نیست که بازی کردن نقش یک آدم بیخیال برای خودم مانند فراموش کردن تمام لحظات تلخ
زندگی شدنی نیست
شاهزاده های کاغذی مریم سادات حسینی
 
امضا : ELHAMrr

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,304
پسندها
11,005
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
سطح
20
 
  • #42
وقتشه پرنده ای که توی قفست نگه داشتیو آزاد کنی ... چون محبس اجباری که براش ساختی خیلی زود تر
از چیزی که فکر کنی جونشو میگیره ..
شاهزاده های کاغذی مریم ساداتحسینی
 
امضا : ELHAMrr

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,304
پسندها
11,005
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
سطح
20
 
  • #43
افکار مختلف در کوچه پس کوچه های مغزم پرسه میزنند و من عاجز از دنبال کردن آنها تنها
به دنبال راهی میگردم که تک تکشان را به دام اندازم و در سلولهایی بی منفذ زندانی کنم ... اما
چه کنم که این کاری محال است ...
شاهزاده های کاغذی مریم سادات حسینی
 
امضا : ELHAMrr

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,304
پسندها
11,005
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
سطح
20
 
  • #44
. تو شاید از نظر هر کسی یه آدم معمولی
باشی که هیچوقت نتونم از نزدیک ببینمش اما تو برای من حکم یه معجزرو داری ... معجزه ای
که توی بدترین دوران زندگیم بهم با ارزش ترین هدیه رو داد
... امید ... چیزی بود که تو توی اون روزای سخت بهم دادی ... تو فرشته ای بودی که با اینکه
بال خودت شکسته بود اما دختریو که توی کوچه های تاریک زندگیش گم شده بود و نجات
دادی ... تو شاید جسمت کنار من نبود اما بیشتر از همه ی اطرافیانم حظورتو توی زندگیم حس
میکنم ...
شاهزاده های کاغذی مریم سادات حسینی
 
امضا : ELHAMrr

^MiushaW.GM

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/20
ارسالی‌ها
1,510
پسندها
22,346
امتیازها
46,373
مدال‌ها
22
سن
16
سطح
28
 
  • #45
راهی را انتخاب کردم که پایانش جز مرگ نیست...
اما مردن می‌ارزد به یک ثانیه در آغوش تو بودن!


رمان طلوعی از پس فراموشی (الهه یخی) یا نیاز
 
آخرین ویرایش
امضا : ^MiushaW.GM

فرزان

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
25/3/20
ارسالی‌ها
1,016
پسندها
13,154
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #46
ممنون بابت همراهی همتون. اگه امکان داره اسم رمان و نویسنده رو هم بذارید تا مطمئن بشیم رمان ها از همین انجمنه و برای نویسنده هم تبلیغ بشه:)
با تشکر
 

^MiushaW.GM

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/20
ارسالی‌ها
1,510
پسندها
22,346
امتیازها
46,373
مدال‌ها
22
سن
16
سطح
28
 
  • #47
تمامی دنیایم را دادم برای پایداری عدالت...
اما آیا دنیا هم عدالت را برقرار می‌سازد...
تا باری دیگر در آغوش تو باشم...؟!

رمان آخرین وارث دورگه ( نویسندش: خودم)


 
آخرین ویرایش
امضا : ^MiushaW.GM

^MiushaW.GM

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/20
ارسالی‌ها
1,510
پسندها
22,346
امتیازها
46,373
مدال‌ها
22
سن
16
سطح
28
 
  • #48
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود؛
ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته باشم.
کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بو*س*ه همه چیز را فراموش می کردم... .
یادش بخیر کودکی؛ قهر می‌کردیم تا قیامت، و چه زود قیامت می‌شد!

اکنون، زیاد حس می‌کنم به خنده‌های بی‌دلیل کودکی نیازمندم!

رمان تبهکار(نویسنده:روژینا.ع *Rozhina* R*o*z*h*i*n*a )
در حال تایپه!
 
امضا : ^MiushaW.GM

^MiushaW.GM

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/20
ارسالی‌ها
1,510
پسندها
22,346
امتیازها
46,373
مدال‌ها
22
سن
16
سطح
28
 
  • #49
خدایا... می‌توانم اندکی با تو صحبت کنم؟!
قول می‌دهم بیشتر از چند لحظه وقتت را نگیرم!
گوشت را جلو بیاور... بیا... بیا نزدیک‌تر!

من خسته‌ام! می‌شنوی...؟!

رمان آخرین وارث دورگه
 
امضا : ^MiushaW.GM

فرزان

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
25/3/20
ارسالی‌ها
1,016
پسندها
13,154
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #50
-آدما نمی‌تونن جلوی افتادن اتفاق‌ها رو بگیرن، اما لااقل می‌تونن سعی کنن، خودشون باهاش نیفتن

رمان خاکستر بهار
Calypso
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

عقب
بالا