دیالوگ نویسی دیالوگ و مونولوگ‌های جذاب رمان‌های انجمن

  • نویسنده موضوع فرزان
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 152
  • بازدیدها 8,019
  • کاربران تگ شده هیچ

*Niloofar*

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
27/10/20
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,961
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
21
سطح
12
 
  • #81
اگه دوسش داری بهش بگو، شاید همه‌ی دغدغه‌ش همین یه جمله باشه.
 
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
27/10/20
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,961
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
21
سطح
12
 
  • #82
1| با بغض نگاهم به نگاهش گره خورد. اوج سنگ‌دلی‌ش بود. صدام می‌لرزید ولی من از اون آدما نبودم که همه‌چیو تو خودشون بریزن. باید حرفمو می‌زدم.
-تو... حق نداری دل منو بشکنی.
با پوزخند سردی سرش رو کمی کج کرد: «چرا اون‌وقت؟»
-چون... هیچ آدم عاقلی جایی رو که توش زندگی می‌کنه روی سرش خودش خراب نمی‌کنه. تو اونجا زندگی می‌کنی. توی قلب من...


2| عشق اونی نیست که وقتی می‌بینیش، قلبت تند تند بکوبه و دست و پات بلرزه.
عشق اونیه که وقتی می‌بینیش، آرامش بگیری.
حالا برو سراغ اولین اسمی که اومد توی ذهنت.
 
امضا : *Niloofar*

*Niloofar*

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
27/10/20
ارسالی‌ها
120
پسندها
5,961
امتیازها
21,773
مدال‌ها
11
سن
21
سطح
12
 
  • #83
1| «امشبم،‌ باید بری؟ مجبوری؟»
«تو که می‌دونی من هرشب مجبورم. قول می‌دم فردا زودتر بیام.»
«زودتر منظورت یه ساعتیه بین سه چهار صبح اونم وقتی سر تا پاتو خون گرفته؟»

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

2| «من برای تو برج‌ها رو ویرون کردم‌. تموم مردم این سرزمین کوفتی رو به زانو درآوردم و از هیچ قدرتی برای شاد نگه داشتنت سرباز نکردم‌. تو دیگه چی می‌خوای؟»
«چیزی که می‌خوام رو تو بلد نیستی کارل. اگه بلد بودی الان خودت به زانو دراومده بودی و خونه‌ی مردم رو که نه، خونه‌ی خودت رو ویرون می‌کردی! تو قدرت بلدی و من عشق می‌خوام. این تو تواناهایی‌هات جا نمی‌گیره مگه نه؟»
 
امضا : *Niloofar*

ADLAYD

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
28/5/20
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,934
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
سطح
20
 
  • #84
-‌ منو باش که دارم برای پشه‌های تو پارک مسئله به این مهمی رو توضیح میدم...‌ طناز تو اصلاً به حرف‌های گوش کردی؟‌
- شهراد چقدر عاشقمی؟
-‌ هیچی!‌

-‌ ....‌
-‌ من دوستت دارم...‌ یعنی یه چیزی بیشتر از عاشق بودن.‌ من اینجوری فکر می‌کنم.‌ یعنی دوست‌ داشتن از عاشق بودن بالاتره.‌ در ضمن،‌ دیگه نبینم چشماتو اشکی کنی!‌ وگرنه با صاحبش طرفی!‌

داستان کوتاه خاکستر شعلهٔ ققنوس.
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
28/5/20
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,934
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
سطح
20
 
  • #85
-‌ سردمه!‌
-‌ می‌خوای پالتومو بهت بدم؟‌
-‌ نه...‌
-‌ پس چی می‌خوای؟ مگه سردت‌ نیست؟‌!‌
-‌ چرا...‌ روحم سردشه،‌ می‌تونی گرمش کنی؟‌
-‌ ....‌
-‌ می‌دونستم نمی‌تونی!‌ هیچکس نمی‌تونه....‌

fateme26
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
28/5/20
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,934
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
سطح
20
 
  • #86
-‌ من و تو به درد هم نمی‌خوریم...‌ متاسفم...‌
-‌ برای چی؟‌
-‌ متاسفم...‌
-‌ این جواب سه سال عاشقانه‌های من نیست!‌
-‌ ....‌
-‌ تو به من قول دادی!‌
-‌ می‌دونم...‌ متاسفم....‌
-‌ برای چی؟‌ چرا به درد هم نمی‌خوریم؟‌ یعنی درد‌هامون به هم نمی‌خوره؟!‌
-‌ من مرد تو نیستم!‌
-‌ ....
-‌ ....‌
-‌‌ آره... تو مرد من نیستی....‌ اما من عروسکت بودم.‌


fateme26
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
28/5/20
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,934
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
سطح
20
 
  • #87
-‌ یک...‌ دو....‌ سه...‌ اومدم!‌
-‌ ....‌
-‌ خوب،‌ یعنی کجا قایم شدی؟‌ آها پشت اون درختی هستی که آشنا شدیم!‌
-‌ ....‌
-‌ نه...‌ خوب،‌ آها دیگه فهمیدم!‌ پشت همون تابی هستی که منو تاب دادی!‌
-‌ ...‌
-‌ نبودی....‌ نیستی...‌ ببخشید،‌ یادم رفته بود که تو خیلی وقته که گم شدی!‌

fateme26
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
28/5/20
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,934
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
سطح
20
 
  • #88
-‌ می‌فهمی ازت خسته شدم؟‌ می‌فهمی دیگه نمیخوام چشاتو ببینم؟
-‌ نه نمی‌فهمم.‌ من کلا آدم بی‌عقلیم!‌ چون دوستت دارم.‌
- ‌اینقدر این جمله کلیشه‌ای و مسخره و به زبون نیار!‌ چی عایدت میشه اینقدر منو عذاب میدی؟‌ ها؟‌!‌
-‌ ...‌ .
-‌ چیه؟‌ چرا اینجوری نگام می‌کنی؟‌
-‌ ...‌ .‌
-‌ ...‌ .
-‌ ببخشید!‌ نمی‌خواستم مایع عذابت باشم.‌ باشه...‌ میرم.‌ مراقب خودت باش. در ضمن،‌‌ دوستت ندارم.‌ اما تو این جمله رو برعکس کن برای خودت!‌ می‌دونی چرا؟‌
-‌ ...‌ .
-‌ چون که دیگه در نظرت "‌ کلیشه‌ای "‌ نیاد.‌ چون این دلچسب‌ترین و قشنگترین کلیشه‌ایِ من بود و تو خرابش کردی.‌

`fateme26`
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
28/5/20
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,934
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
سطح
20
 
  • #89
-‌ صد دفعه بهت میگم توی خیابون همچین نکن.‌ یه وقت دیدی افتادیم و آسیب دیدی!‌ ای بابا!‌ طناز تمومش کن تو هنوز داری می‌خندی؟‌ ای خدا!‌
گفته بود من آسیب می‌بینم،‌ مگر نه؟‌ آخر این پسر چرا آنقدر در حالی که سرد و نفوذناپذیر بود،‌ آنقدر شیرین و معصومانه عمل می‌کرد؟‌ سرم را جلو بردم و با همان لبخند گفتم:‌
-‌ پس تو چی؟‌ تو آسیب نمی‌بینی؟‌
شهراد لبخند ژکوند مانندی بر ل**ب خویش آورد و من دوباره دلم ناگه ضعف کرد.‌ با همان ملودی جذاب گفت:‌
-‌ نه،‌ تو کوچولوتری،‌‌ ظریف‌تری!‌ دلم نمی‌خواد بشکنی.‌
در حالی که حرصم گرفته و شعله خشم از درونم زبانه می‌کشید،‌ نیشی از بازوانش گرفته و با حرص اندوخته شده از عمق گرفتن لبخندش گفتم:‌
-‌ کوچولو عمته!‌
شهراد قهقهه کوتاهی زده و در حالی که دستانم را از بازوان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ADLAYD

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/10/20
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,375
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
33
 
  • #90
لحنش را عوض می‌کند و طلبکارانه می‌گوید:
- اصلاً بگو ببینم تو برای چی پاشدی با این عوضی اومدی خونه‌اش؟! نمی‌تونستی همون اول ماجرا رو به خودم بگی؟ واقعاً نمی‌شد؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟
به سرعت قدم‌هایم اضافه کرده‌ام، چیزی نمانده تا خیابان اصلی که از راهش منصرف می‌شود و دوان‌دوان به عقب برمی‌گردد. حدسم درست است چون لحظاتی بعد سوار ماشینش شده و دنبالم می‌آید.
- بیا سوار شو، بچه‌ام سردش می‌شه!
چنان برزخی به سویش می‌چرخم که خودش می‌خندد.
- باشه... می‌دونم خیلی بی‌مزه‌ام! بیا دیگه. یک کلمه لااقل با من حرف بزن. ببین من الان باید عصبانی باشم از این‌که تو رو توی خونه‌ی اون شُغال دیدم؛ ولی مهم نیست اصلاً همشون برن به جهنم ولی فقط... .
رمان دهمین روز زمستان
نفس.س
(عاشق اینجاشم! بجا اینکه بگه سردت میشه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~

موضوعات مشابه

عقب
بالا