چکیده نگار دیالوگ و مونولوگ‌های جذاب رمان‌های انجمن

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع فرزان
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 152
  • بازدیدها بازدیدها 10,403
  • کاربران تگ شده هیچ

فرزان

نویسنده افتخاری
سطح
20
 
تاریخ ثبت‌نام
25/3/20
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
13,459
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #31
تو مُردی! و تمامِ کارهات در گذشته انجام شده! انقدر توی خونه حرکت نکن! برو پیش خدا

رمان خفته در کالبدها
Fateme078
 
امضا : فرزان

سـایهـ سـار؛

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,242
پسندها
31,569
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
  • #32
لبخندی به تلخی زهر کشنده می‌زند.
- احساس می‌کنم زندگی دیگه ادامه نداره!
- زندگی برای هیچ‌کس ادامه نداره، سال‌هاست که این مدار چرخش از کار افتاده و ما آدم‌هاییم که داریم این‌جا دست و پا می‌زنیم تا به سمت جلو حرکت کنیم!

رمان عقوبت
ستاره لطفی
*-*
 
امضا : سـایهـ سـار؛

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
تاریخ ثبت‌نام
27/11/17
ارسالی‌ها
1,195
پسندها
67,252
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #33
کسی که خودکشی می‌کرد، بنا به هر دلیلی، تنها بود. تنهایی، جانش را به ل**ب رسانده بود.

نجواهای ما_ @رزمین رولینگ
 
امضا : mehrabi83

فرزان

نویسنده افتخاری
سطح
20
 
تاریخ ثبت‌نام
25/3/20
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
13,459
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #34
- باز که تویی! بهت که گفتم گوهر نیست، حالیت نمی‌شه؟!
- سلام. شما می‌دونید گوهر کجا رفته؟ می‌شه برید بیاریدش؟ می‌شه با زن‌تون... زن‌تون آشتی کنین؟

رمان‌ ستار
سینا نصیری
 
امضا : فرزان

فرزان

نویسنده افتخاری
سطح
20
 
تاریخ ثبت‌نام
25/3/20
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
13,459
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #35
امین: شروع نکن مریم.
مریم: واسه تو تموم شده... واسه من هنوز سر دلمه، لبالبِ چشمامه، گره‌ی گلومه، خوره‌ی وجودمه، عشقِ عشقمه!


نمایشنامه سقوط امان نداد
نگین قاسمی
 
امضا : فرزان

فرزان

نویسنده افتخاری
سطح
20
 
تاریخ ثبت‌نام
25/3/20
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
13,459
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #36
در اعماق چشم‌هایش ، درست در نقطه‌ای که سیاره‌های زیادی سقوط کرده‌اند ، لرزش ضعیف اشک را می‌بینم
- آدما نمی‌تونن بت‌هایی که ساختن رو بشکنن ، همه که ابراهیم نمی‌شن

رمان هوقار
نگین عظیمی فشی
 
امضا : فرزان

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,230
پسندها
10,937
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
  • #37
بعضی وقتا واقعا دلم میخواهد دیوانه باشم
دلم میخواهد اشک هایم را پشت پنجره های دلم پنهان کنم و صدای بلند خنده هایم را از دهانم بیرون بفرستم
دلم میخواهد صدای خنده هایم کل کوچه نم خورده را سر بزند
دلم میخواهد دیوانه باشم

سرکار خانم وروجک نویسنده یادم نیست
 
امضا : ELHAMrr

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,230
پسندها
10,937
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
  • #38
گاهی باید مواظب رفتارمون باشیم ادما الکی الکی جدی جدی به دل میگیرن ادما جدی جدی تند و بی دلیل دلشون میگیره
یادم نیست
 
آخرین ویرایش
امضا : ELHAMrr

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,230
پسندها
10,937
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
  • #39
پارادوکس خیال هم یکی از ان سخت ترین های زندگیست
همزمان بدانی و ندانی بدانی و نخواهی بدانی و نمانی
بدانی که نمیشود اما خیال کنی ندانی
بدانی که مشکلات تمامی ندارند و این را نخواهی
بدانی که راه پیش نداری و باز هم در تنگنای خیالت ادامه بدهی و نمانی

یادم نیست
 
امضا : ELHAMrr

ELHAMrr

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
تاریخ ثبت‌نام
27/7/20
ارسالی‌ها
3,230
پسندها
10,937
امتیازها
39,473
مدال‌ها
22
  • #40
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است کارمان از گریه گذشته به آن میخندیم
جدال بین اس ام اس و ام ام اس
 
امضا : ELHAMrr
عقب
بالا