- ارسالیها
- 598
- پسندها
- 15,452
- امتیازها
- 35,373
- مدالها
- 25
- وقتی وجودت یخ میزنه، دیگه نه لبخند زدن یادت میاد نه گریه کردن و نه حتی ناراحت شدن. فقط آروم و بیصدا میمیری، بدون اینکه تابوتی داشته باشی. کسی برای مرگت گریه نمیکنه. نمیفهمن تو در حقیقت سالهاست که مردی. فقط ازت میخوان مثل قبل باشی. بگی، بخندی، حرف بزنی. کارها رو سر و سامون بدی و مملکتو از فلاکت خارج کنی.
پدر مکث کوتاهی کرد و طوری که انگار گفتن این حرفها برایش مانند عذابی دردناک بود، اما میخواست به دلیل نامعلومی این عذاب را به جان بخرد، ادامه داد:
- اما نمیفهمن...نمیفهمن تو سالهاست توی تابوتت خوابیدی و آمادهی اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر