- ارسالیها
- 213
- پسندها
- 1,201
- امتیازها
- 8,213
- مدالها
- 8
درود درخواست جلد برای رمانم رو دارمدر حال تایپ | رمان چشمهای بسته | ویدا کاربر انجمن یک رمان
درود. اوکی شد.با سلام؛ نویسنده عزیز
تعداد پستهای شما برای درخواست جلد رمان باید 20 پست و بیشتر باشد.
بنابراین از انتخاب طراح برای شما معذوریم.
« بسم الله الرحمن الرحیم »
نویسندگان محترم، جهت طراحی جلد لطفاً ابتدا قوانین درخواست طراحی را مطالعه کرده و سپس اقدام به درخواست کنید.
قوانین درخواست طراحی جلد
•••
پس از تعیین طراح، خود طراح با شما گفتگو ایجاد خواهد کرد. لطفاً صبور باشید تا گفتگو با شما ایجاد شده و خودتان دست به این کار نزنید.
موفق باشید...
درود و وقتبخیر.
درخواست جلد برای دفتر شعرم.
شاعرانه | مجموعه اشعار سرمهی گیتی | دیاناس شاعر انجمن یک رمان
نام مجموعه شعر: سرمهی گیتی به قلم دیاناس قالب: شعر سپید سطح: شاعرانه مقدمه: نیمههای شب تکههای ستارگان مویرگهای قلبم را به بند میکشند پهلو به پهلو غصه به غصه چه داستان تلخی! به پیشانی میخورد مُهر تنهایی روحم به چنگ آویخته به خواب امشبم گر بیایی چشمهایم میبارند گویی ابرند؛ تکه...forum.1roman.ir
سلام مجددکامل شده | مجموعه اشعار ماه و ماهی | هورزاد اسکندری کاربر انجمن یک رمان
به نام خدا مجموعه اشعار: ماه و ماهی شاعر: هورزاد اسکندری تگ: منتخب قالب: تک بیت، تک مصرع، دوبیتی، قطعه ویراستار: @ماهی قرمز؛ (دیاناس) مقدمه: رفتی و بعد تو احساس قلبم دود شد جای خون، رگهای من با غم فقط مسدود شدforum.1roman.ir
درخواست طراحی برای مجموعه شعرم رو دارم
درود درخواست جلد برای رمانم رو دارمدر حال تایپ | رمان چشمهای بسته | ویدا کاربر انجمن یک رمان
سلام، درخواست جلد برای رمانم رو دارم
در حال تایپ | رمان جمجمهی شیطان | معصومه.عین کاربر انجمن یک رمان
کد رمان: 5647 ناظر: @Ellery خلاصه: شیطان نقاب زده به صورت، هر بار نقشی تازه به خود میگرفت و پرسه میزد در آن حوالی. تاریکی حاکم شده، حتی روزنهای از نور نمیتابید تا از دل آن سیاهی، روشنایی طلوع کند. دنیایشان آبستن وحشت بود، آبستن ترس و دلهره. پیش میرفتند یا زنجیر میشدند به زمین، فرقی...forum.1roman.ir
نام رمان :آئورت بیدریچه
نام نویسنده:هدیه قلیزاده امیری
ژانر رمان:#جنايی-پليسی #تراژدی #عاشقانه
خلاصه: افرادی که کلمات نفرت انگيزی را بر روی روح دختری حک کردند که شايستهاش نبود، بیآنکه متوجه شوند تکه تکه و ذره ذره درهم شکستنش و از دردش هيچ نفهميدند و بیرحمانه به سطل بازيافت روزگار سپردند که از آن دخترک، موجود ديگری ساخت. موجود غريبهای باظاهر سالم، جذاب که هنوز خط و خشهای بازيافت قبل را حمل میکرد و آنها او را نمیشناختند...
درود. اوکی شد.
مجدد درخواست طراح دارم.