درخواست تاپیک جامع درخواست جلد رمان

[Emmett]

سلام،
درخواست جلد مجدد دارم
دلیل: محتوای رمان تغییر پیدا کرده.

نام رمان :آئورت بی‌‌دریچه
نام نویسنده:هدیه قلی‌زاده امیری
ژانر رمان:#جنايی-پليسی #تراژدی #عاشقانه
خلاصه: افرادی‌ که کلمات نفرت ‌انگيزی را بر روی روح‌ دختری حک‌ کردند که شايسته‌اش نبود، بی‌آنکه متوجه شوند تکه تکه و ذره ذره درهم شکستنش و از دردش هيچ نفهميدند و بی‌رحمانه به سطل بازيافت روزگار سپردند که از آن دخترک، موجود ديگری ساخت. موجود غريبه‌ای باظاهر سالم، جذاب که هنوز خط ‌و خش‌های بازيافت قبل را حمل می‌کرد و آن‌ها او را نمی‌شناختند.
آئورت بی دریچه

 

[Ftm.gh]

سلام خسته نباشید
درخواست جلد

در حال تایپ | رمان کارناوال سرخ و سیاه | فاطمه غفوری نویسنده افتخاری انجمن یک رمان | Page 2

کد رمان: 5645 ناظر: @حصار آبی _به نام خالق قلم_ خلاصه: ریشه‌های سیاه که از کینه زاده می‌شوند تمام شهر لندن را فرا می‌گیرند و تک‌تک مردم را چه گناهکار چه بی گناه به یک کارناوال سیاه دعوت می‌کنند و به نوبت دور تا دور حاضران پیچیده می‌شوند و رنگ سرخ خون را در دل سیاهی پخش می‌کنند. به راستی...

forum.1roman.ir

 

[masoo]

سلام، درخواست طراحی جلد داشتم

نام رمان: آفند درد
نام نویسنده:معصومه. عین
ژانر رمان:#تراژدی #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
میان بغضی لجوج که چنگ انداخته و گلویم را فشار میدهد، گیر افتاده ام. نه خفه ام میکند و نه رها میشود!
بغضی که هر شب تا مرز آزادی میرود و در نهایت پشیمان شده، ماندن را ترجیح میدهد.
ماندنی که ذره- ذره ی جانم را میگیرد.
مشتاقم که ابر نگاهم ببارد و اندکی از درد رفتنت کم شود؛ ولی گویی غمی که قلبم را محاصره کرده، قصد کوچ به دیار ابدیت را ندارد!

در حال تایپ | رمان آفند درد | معصومه . عین کاربر انجمن یک رمان

کد رمان: 5642 ناظر رمان: @Abra_. خلاصه: میان بغضی لجوج که چنگ انداخته و گلویم را فشار میدهد، گیر افتاده ام. نه خفه ام میکند و نه رها میشود! بغضی که هر شب تا مرز آزادی میرود و در نهایت پشیمان شده، ماندن را ترجیح میدهد. ماندنی که ذره- ذره ی جانم را میگیرد. مشتاقم که ابر نگاهم ببارد و اندکی از درد...

forum.1roman.ir

 

[Emmett]

دلنوشته | دلنوشته رجم | هدیه قلی‌زاده امیری کاربر انجمن یک رمان

نام دلنوشته: رجم نویسنده: هدیه قلی‌زاده امیری ژانر: ترژادی، عاشقانه مقدمه: از رفتنت چندان نمی‌گذرد. تو نیستی و من در خود سرگردانم، نبودنت شایعه‌ای بیش نیست. غیر قابل نفوذ برای واژگان، مصون برای سکوت، شب‌ها را ترک می‌کنم، بدان شناخت مسیری بی‌آن‌که بدانم زندگی را باید از کجا آغاز کنم!

forum.1roman.ir

درخواست جلد

 

[vida1]

داستان کودک | داستان کودک دوستان‌خیالی | ویدا کاربر انجمن یک رمان

کد داستان: ۸۰ ناظر: @Raha~r (به‌نام خدای بخشنده) نام داستان کودک: دوستان‌خیالی نام نویسنده: ویدا ژانر: #تخیلی خلاصه‌: چند روزی است که دیانا کوچولو، با کسی حرف می‌زند که کسی او را نمی‌بیند. پدر و مادرش نگران این وضع او هستند؛ اما این وضع نگران کننده‌ای نیست. او دوست‌خیالی دارد! جنسیت: برای...

forum.1roman.ir

درخواست جلد برای داستان کودکم رو دارم