شاعر‌پارسی اشعار نیلوفر لاری پور | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع VAN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 28
  • بازدیدها 440
  • کاربران تگ شده هیچ

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
دلتنگم.
بی سبب.
تو دلیل دلتنگیم نیستی.
دلیل هیچ دغدغه ای نیستی.
وقتی خودت هم نمی دانی اینجا چه کار می کنی.
نمی دانی باید بمانی یا نباشی.
نمی دانی وقتی کسی دوستت داشت،
به همین بی تفاوتی مزمنت هم عادت می کند.
داستان های با پایان باز را دوست ندارم.
اما وقتی ؛
آغاز وپایان،
مدام جا عوض می کنند.
و تو بی هیچ دلیلی به رفتن رضایت نمی دهی.
ماندنت هم دردی از کسی دوا نمی کند.
فقط تاثیر مسکن ها را کم می کند.
پس چرا دلتنگم؟
این قدر بی سبب.
امسال پاییز را ندیدم.
از دست دادمش.
تمام حسرت های طلایی ام،
زیر برگهای زرد گم شد.
بس که تو نبودی.
بس که تنها بودم .
تنهایی در پاییزی که از دست رفته؛
درد بزرگی ست.
وقتی تاثیر مسکن ها را هم کم کرده ای.
وعاشق داستان هایی هستی که پایان باز دارند.
 
امضا : VAN

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
مادرم پنجره را دوست نداشت

با وجودى که بهار،

از همین پنجره مى آمد و مهمان دل ما مى شد .

با وجودى که همین پنجره بود،

که به ما مژده باز آمدن چلچله ها را مى داد.

مادرم پنجره را دوست نداشت.

مادرم می ترسید

که لحاف؛

نیمه شب از روی

خواهر کوچک من پس برود

یا که وقتی باران می بارد

گوشه قالی ما تر بشود

هر زمستان سرما،

روی پیشانی مادرخطی ازغم می کاشتو

پنجره شیشه نداشت......
 
امضا : VAN

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
قصه به آن جا برسد

که قهرمانش

کسی باشد که تو

خوب نشناختی اش

حالا تا ابد عاشقم بمان

شاید

به سلامت پاسخ دادم

اما هرگز آغوشت را

در بهار پشتِ سرم

به یاد نخواهم آورد

از بس که منتظر زمستان بودم

من قهرمان قصه های بلاتکلیفم

و تو

نباید از این عشق بترسی

پاییزهایی که بر من گذشت

سکوت را به من آموخت

وگرنه

تا امروز

هزار بار شکسته بودم

مرا عاشقانه نگه دار

که نسل این همه صبوری و عصیان

در حال انقراض است.
 
امضا : VAN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
برای نبرد آمده بودم

که دل‌ باختم

به همان لحظه که شکستم می‌دهی

و چشم می‌بندی

بر تمام آن‌چه بین ما بود

تا فراموش کنی

این‌جا قرار بود

میدان جنگمان باشد

همین‌جا که عاشقم شدی

حالا تمام پشت سرمان را

مین گذاشته‌ام

تا بفهمی محال یعنی چه

ما به آغاز این ماجرا

برنمی‌گردیم

با تو امشب شاید

زیر بمباران

بی‌چتر قدم بزنم
 
امضا : VAN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
مثل بوسهء پیش از خداحافظی

تکلیفت روشن نیست

من چقدر ساده‌ام

که هنوز فکر می‌کنم

روزهای آخر پاییز

تمام طلسم‌ها باطل می‌شود

و تو مرا فتح خواهی‌کرد

هنوز بوی عطرت را دوست دارم

هوای مرددِ لبخندت را

و این همه سال را

که در هر نگاه گذرا

رازی را کشف کردیم

که جز من و تو

همه از آن بی خبرند

شاید برای پرسه زدن باتو

زمستان فصل بهتری باشد

اگر فراموش نکنی

من ادامه‌ی خواهشی گم شده‌ام

که یک روز به آغوشت

باز خواهم گشت
 
امضا : VAN
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
هزار و یک شب من پر از صدای تو بود

گریه هرشب من فقط برای تو بود


***

بهار سهم من نیست

وقتی نه سبزه سبز می‌کنم

نه پرده‌ها را کنار می زنم

و نه به نگاه گیج ماهی‌ها

دل می‌بندم

که قرار است در اندوهشان بمیرند

بهار همیشه یا زود می‌رسد

یا آن قدر دیر

که نمی‌خواهم اسفندم را گم کنم

بس که بی قرار همان آخرِ سال عاشقانه‌ام

که هر هزار سال یک بار

اتفاق می‌افتد

چشم‌هایت فروردین

دست‌هایت خنکای جوانه گندم

قلبت

همان ماهی قرمز

که قبل از تحویل سال مرده بود

و من نمی‌دانم چرا

هنوز "حوٌّّل حالنا" می‌خوانم؟
 
امضا : VAN
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
با من حرف بزن

مجبور نیستی که راست بگویی

فقط کمی مهربان تر از آن چیزی که هستی

بگذار آرام آرام به خواب روم با رؤیایی که

از این روزمرگی نجاتم دهد

با من حرف بزن

و کاری کن باور کنم فردا روز بهتری ست
.
 
امضا : VAN
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
یخ کرده ام

پوستم آن قدر مچاله شده،

که اثر انگشت های تو

دیگر پیدا نیست

آخرین مدرک بی گناهیم،

برای دادگاهی

که قاضی؛

وکیل مدافع توست

یخ کرده ام

دیشب تا صبح باران می بارید

در انفرادی هم ،

صدای باران را می شود شنید

بی پنجره حتی،

شنیده ام که می گویم

یخ کرده ام

حکم را می خوانند

به سلولم برمی گردم

و روی دیوار

با ناخن می نویسم،

"مادربزرگم همیشه می گفت:

هیچ وقت

به چشم های روشن اعتماد نکن"
 
امضا : VAN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
جوان می شوم

وقتی تو می خندی

جوان تر

وقتی روی صفحه تلفنم

می نویسی: دوستت دارم.

تا کودکم بیا

که مادرانه در آغوشت بگیرم.
 
امضا : VAN
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
این شرط را از اول گذاشتیم

که عشق به درد قصه هــا می خورد

من و تو بزرگ شده ایم

بهانه نمی گیریم

عاشق نمی شویم

دل تنگ هم؟؟! اصلا. . .

فقط گاهی با هم قدم می زنیم

زیر باران

در خنکای آخر اسفند

در حاشیه خیابان هایی که به هر دلیل

به هر سمت ادامه دارند

از هم سوال نمی کنیم

اصلا قلبمان را داخل کیفمان می گذاریم

تا درگیر ماجرا نشود

درگیر ماجرا نشدیم

پابند قراری شدیم

که نفسمان را به شماره انداحته بود

با قلبی که نمی دانم چرا از نفس نمی افتد

حالا تو هی به سفر برو

من مدام می گویم مهم نیست

ولی هر دو

بی آنکه به زبان بیاوریم

قبول داریم

عشق به شناسنامه نگاه نمی کند

باورت می شود

این دل دلِ بی دلیل

نامش عشق است

تو هر چه دوست داری صدایش کن . . .
 
امضا : VAN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا