متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه آدم زمینی‌ها | کامیار کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

*kamyar*

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
53
امتیازها
80
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد رمان: ۲۲۰
ناظر: Z Mahyar.A_W

نام نویسنده: کامیار
نام داستان کوتاه: آدم زمینی ها
ژانر: #فانتزی
خلاصه: تا حالا شده فکر کنید یه آدم فضایی چجوری به ما فکر می‌کنه و یا شده از دید یه آدم فضایی به خودمون نگاه کنیم؟ اصلا اگه وجود دارن، خب پس شاید اونا هم مثل ما یه حدس‌هایی درباره وجود ما داشته باشن نه؟ شاید ما از ما به عنوان آدم زمینی‌ها یاد می‌کنند؛ یا نه شایدم می‌خوان سر به تنمون نباشه یا اوم شایدم از ما بترسن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

*chista*

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
711
پسندها
11,467
امتیازها
28,373
مدال‌ها
25
  • #2
IMG_20201004_120606_237.jpg
"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،

خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡

برای انتخاب ژانرِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : *chista*

*kamyar*

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
53
امتیازها
80
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #3
بازم مثل همیشه ساعت نه‌ و نیم صبح بیدار شدم لباس های مدرسه را پوشیدم وبه دستشویی رفتم و بعد به اشپز خانه رفتم تا کرم های شکلاتی را برای صبحانه بخورم. بعد سوار بر اسکیت شناوری که از برادرم بهم رسیده بود شدم و به سوی دهکده رفتم. از کنار گیاهان معلق رد شدم و از بوته تمشک های سمی رد شدم و ناگفته نماند که چند تایش را کندم و خوردم. همه جا این تمشک های سبز معروف بود و باعث ورجه وورجه زیاد می شد و اینطور بود که من اون روز در کلاس هر سه پایم می لرزید. معلم ما قبلا در سازمان جستجوگری فضا کار می کرد و صدای زبر و خشنی داشت، دست رباتیش را که در دوئل با کاپیتان فضایی از دست داده بود بر تخته کوبید تا حواس بچه ها به او باشد بعد این حروف را بر روی تخته نوشت:

تاریخچه آدم زمینی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا