• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان آئورا | غزل نارویی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 51
  • بازدیدها 3,240
  • برچسب‌ها
    فانتزی
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #51
سرباز بغلی که صدایش کلفت‌تر بود گفت:
- می‌دونم! به کسی که اینو نوشیده هر دروغی بگی، حقیقت رو فراموش می‌کنه و فکر می‌کنه این دروغ خود حقیقته! خیلی خطرناکه!
آن‌ها معجون نورانی با نور صورتی را درون جعبه گذاشتند. هیچ چیز جز نورهای رنگارنگ در اتاق دیده نمی‌شد.
- کلیدش کجاست؟
سرباز اولی گفت:
- شاید پیش ملکه جا گذاشتیم! صبر کن تا بیارمش!
و پس از گفتن این حرف، از اتاق خارج شد.
- منم باهات میام!
لوسی که از نبود سربازها در پوست خود نمی‌گنجید، به سرعت جلو رفت و معجون را از جعبه بیرون آورد.
- لوییس، بجنب!
قبل اینکه سربازها برسند، در تاریکی مخفی شدند، همینکه سربازها وارد اتاق شدند لوسی و لوییس دو پا داشتند، چهارتای دیگر هم قرض گرفته و فرار کردند. هنگام فرار کردن، پای لوییس بدشانس و کله‌پوک به یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #52
بالاخره امروز ویرایش این رمان تموم شد. یه سری پست‌ها حذف و اضافه شدند. ازین به بعد منظم پست می‌ذاریم :402:

خدمتکاران او را باد می‌زدند. حبه‌های درشت انگور را در حلقومش فرو می‌کرد و بادگلو می‌زد. ناگهان دروازه قصر سفید گشوده می‌شد، آن برادر کله‌فرفری احمقش با لباس دلقک، به جای بینی‌اش توپ روی صورتش می‌گذاشت و یک لنگه‌پا برایش می‌رقصید. از سرزمین‌های دور پسرها برایش غش و ضعف می‌رفتند و او هر روز، یک نامه عاشقانه را به کلکسیون خود اضافه می‌کرد. بین عشاق خودش، مسابقه می‌گذاشت تا برایش جان بدهند؛ اما در آخر به هیچ‌کدام جواب بله نمی‌داد! هیچ مردی نبود که به او اعتراف عشق نکرده باشد! اما آن‌ها در آخر مجبور بودند با زنانی دیگر ازدواج کنند؛ چون لیاقت لوسی را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا