- ارسالیها
- 86
- پسندها
- 466
- امتیازها
- 2,863
- مدالها
- 5
- نویسنده موضوع
- #11
داخل راه کافه بودم که بردیا زنگم زد. برنداشتم، رسیدم کرایه تاکسی رو دادم. میخواستم برم داخل کافه، خیلی مشتری بودن گفتم که نرم بهتره، با خودم گفتم که وقتی مشتریها رفتن میام.
رفتم بیمارستان به سنا سر بزنم. تا پامو دم در بیمارستان گذاشتم صدا دعوا میومد. بدو بدو کردم رسیدم به اتاق سنا.
- اِوا سنا چیکار میکنی؟
- اه سلام خوبی خوب شد اومدین باز دعوا راه انداخت.
- ممنونم که گفتین.
- سنا خوبی؟
- باربد چطوره کجاست؟
- باربد! اون خونشه
- الان خودت خوبی؟
- کی مرخص میشم؟
- سنا باز مخت تاب برداشته هر موقع که بگن.
داخل راهرو سالن بودم که دکترو دیدم.
- اقایه دکتر
- جانم
- خانم سنا کی مرخص میشن؟.
- فردا ساعت7ونیم
- ممنونم
رفتم پیش سنا
- سنا فردا
- آهان باشه تو فردا بیا من کسی رو ندارم تو بیا.
- باش...
رفتم بیمارستان به سنا سر بزنم. تا پامو دم در بیمارستان گذاشتم صدا دعوا میومد. بدو بدو کردم رسیدم به اتاق سنا.
- اِوا سنا چیکار میکنی؟
- اه سلام خوبی خوب شد اومدین باز دعوا راه انداخت.
- ممنونم که گفتین.
- سنا خوبی؟
- باربد چطوره کجاست؟
- باربد! اون خونشه
- الان خودت خوبی؟
- کی مرخص میشم؟
- سنا باز مخت تاب برداشته هر موقع که بگن.
داخل راهرو سالن بودم که دکترو دیدم.
- اقایه دکتر
- جانم
- خانم سنا کی مرخص میشن؟.
- فردا ساعت7ونیم
- ممنونم
رفتم پیش سنا
- سنا فردا
- آهان باشه تو فردا بیا من کسی رو ندارم تو بیا.
- باش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش