متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار تفکرات مسخره‌ی بچگی:/

  • نویسنده موضوع فآطي
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 289
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر تالار
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,213
پسندها
13,265
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • مدیر
  • #11
فرشته مهربون، چقدم کیف میکرد واقعا
همیشه با دختر داییم سر اینکه چرا زودتر از من بدنیا اومده دعوا داشتم، خالم میگفت هر کی سنش ببشتره زودتر عروس میشه:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
 

Taranom.Zamani

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
250
پسندها
1,825
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
  • #12
فکر میکردم من جادوگر ها رو دیدم اما اونها حافظه ی من رو پاک کردن
 
امضا : Taranom.Zamani

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • #13
من راه میرفتم توی خونه لباس و کیف مامانم رو می‌پوشیدم یه عروسکم دستم می‌گرفتم می‌گفتم منتظر شوهرمم.
هر وقتم یکی خونمون زنگ میزد می‌ گفتم این شوهرمه
با اسبش اومده دنبالم:/
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,506
پسندها
40,724
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #14
جلو آینه مینشستم به یه طرف نگاه می‌کردم بعد سریع نگاهمو برمیگردوندم تا اسلوموشن برگردوندن نگامو ببینم.
در همین حد تباه :/
 
امضا : Kalŏn
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا