چالش "برگی از احساس شعر و دست نوشته‌ها"

[Najva❁]

ما قدر امنیتمان را نمی دانیم ،
کارمان شده روزها بیدار شدن
و خورشید را روشن دیدن ،
وَ شب ها خوابیدَنُ قبل از خواب
به هزار و یک بهانه ناشکری کردن !
ما قدر امنیتمان را نمی دانیم ،
و حتما باید سقفی خراب شود ،
کودکی فریاد بکشد ،
شب ها به جای بالشت
صدای بمباران های هولناک
زیرِ سرمان باشد ، تا بفهمیم ،
تا بدانیم ،
این آرامش ،
این امنیت ،
اینکه با هر مشکلی ، با هر نقصی ،
در هر گوشه ای ، در هر کناری ،
بازهم ،
می توانیم آزادانه
توی خیابان هامان قدم بزنیم
و کسی جلوی صورتمان اسلحه نگیرد ،
اینگونه سزاوارِ بی توجهی نیست...!

#سید_طه_صداقت

 

[Najva❁]

وقتی میان خاطره هایت نشسته ای
یعنی دوباره دل به نگاهی نبسته ای
اصلا مگر کسی به تو هم تکیه میکند
وقتی شبیه شانه ی دیوار خسته ای..!

#محسن_انشایی

 

[Najva❁]

امروز
عجیب هوایِ آغوش داشتم
می خواستم
که گم شوم در بازوانِی
که می فهمد معنیِ بغضم را ...

|عادل دانتیسم|

 

[Najva❁]

چه احوال خوبی ست
مثل پیراهنت
اسیر آغوش تو باشم

|امير وجود|

 

[Najva❁]

دلم میخواهد از یک
راز کهنه پرده بردارم
امان از دست "وجدانم"
که میبندد دهانم را...!

#سید_تقی_سیدی

 

[Najva❁]

برای یک بار هم که شده
از ته قلب بگو : دوستت دارم!
تفنگی که دقیق نشانه نرود
می‌تواند عمری یک نفر را عذاب دهد
#محسن_حسینخانی

 

[Najva❁]

تهران‌ترین حالت ممکنم
با افکاری شلوغ و پرهیاهو
اما تو آرامشم باش
بیا و دستانم را بگیر
مرا تا عمق آرامش وجودت فرا بخوان...

#محمد_خسروابادی

 

[Najva❁]

رفته بودم از باران دلیل گریه اش را پُرسَم!؟
نشان باغ گلی داد
که فقط،تو در آن روییده بودی،جان دلم

#ف_کاکاحاجی

 

[Najva❁]

ما,
خیلی چیزها را
در موردِ زنان نمیدانیم,
مثلا اینکه,
چرا وقتی نیستن,
مردها میمیرن؟

#حسین_سام_تاج

 

[Najva❁]

جای تو اینجا خالیست
میان تک تک واژه هایم
برگرد تا این کلمات به گریه نیامده‌اند

#محمد_خسروابادی