شاعر‌پارسی اشعار افشین یداللهی

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
afshin-yadollahi-720x357.jpg


بیوگرافی افشین یداللهی
افشین یداللهی
(زاده دی ۱۳۴۷ در اصفهان – درگذشت ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ بر اثر سانحه تصادف )، از ترانه سرایان به نام و معاصر ایران بودند. همچنین ایشان دانش آموخته ی رشته ی پزشکی و دارای درجه ی تخصص در رشته ی روانپزشکی بودند.
ایشان فعالیت‌حرفه‌ای ترانه‌سرایی را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. نخستین ترانه‌های وی با آهنگسازی فؤاد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی، با ترانه ای در باره ی امام حسین (ع) اجرا شد.
دکتر یداللهی برای تیتراژ بسیاری از سریال‌های خوش‌نام تلویزیونی، ترانه‌سروده است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
ترانه ی وقتی که نباشی

کوچه وقتی که نباشی رگ خشکیده ی شهره
ماه تو گوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره

سقف دلبستگی بی تو واسه من سایه نداره
دلم از روزی که رفتی دیگه همسایه نداره

تو پی کدوم ستاره پشت ابرا خونه کردی
رفتی و چیزی نگفتی گریه رو بهونه کردی

من سوال ساده تو / تو جواب مشکل من
ردپای رفتن تو روی صحرای دل من

وقتی آسمون شبهام زیر سایه چشاته
وقتی حتی این ترانه رنگ غربت صداته

نمی ذارم این دو راهی سر راه ما بشینه
نمی ذارم این جدایی رنگ فردا رو ببینه

شبو با فانوس اشکت می برم به روشنایی
با تو میرسم دوباره به طلوع آشنایی

می دونم هر جا که باشی دل تو اهل همین جاست
واسـه من تو ایــنجــا اول و آخر دنیاست
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
تیتراژ پایانی سریال معمای شاه

ایران به آتش می‌کشد، خاموشی تاریخ را
هوشیار پایان می‌دهد، مدهوشی تاریخ را

ایران به شوق زندگی، در مرگ رویین‌تن شده
مرد و زنش تلفیقی از، ابریشم و آهن شده

ایران پر است از عاشقان، این گنج‌های بی‌شمار
مرزیست پر گوهر ولی، با رنج‌های بی‌شمار

در بند بنشانم ولی، از بند‌ها آزاد شو
قلب مرا ویران کن، با خون من آباد شو

ما قرن‌ها پای وطن، پیدا و پنهان مانده‌ایم
ما پای فرهنگی کهن، با نام ایران مانده‌ایم

ایران به آتش می‌کشد، خاموشی تاریخ را
هوشیار پایان می‌دهد، مدهوشی تاریخ را

ایران به شوق زندگی، در مرگ رویین‌تن شده
مرد و زنش تلفیقی از، ابریشم و آهن شده

ایران پر است از عاشقان، این گنج‌های بی‌شمار
مرزیست پر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
ترانه ای برای سریال مسافری از هند

از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !
دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟...

با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من

بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود

با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس نیست

کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه ... با عشق ممکن می شود
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
ترانه ی خیال تو

خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب
تو ابرا پنهون میشم یه وقت نبینه مهتاب

بارون میشم می بارم تو آسمون چشمات
که رو زمین به یاد همه بمونه چشمات

بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو

از سر پرچین شب وقتی سرک می کشی
مهتاب هاج و واج و پائین ترک می کشی

می یاد واسه تماشا می افته تو حوض نور
اونجا که عکس چشمات افتاده از راه دور

بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو

تو ترمه نگاهم چشات گلابتونه
گذشتن از تو سخته محاله دل بتونه

یه گوشه تو قلب هر آدمی نوشته
با عشق میشه پنبه کرد هر چی که غصه رشته
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
تیتراژ پایانی سریال مدار صفر درجه

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید

من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود م**س.ت می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
تیتراژ سریال خط شکن

رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه
رفاقت گاهی از جنس جنونه
یه وقتایی تموم ِ دین و دنیا
برای آدمای بی نشونه


همون بی ادعاهایی که گاهی
نمی دونی چقدر عاشق تر از مان
همونایی که حتی از خدا هم
به این آسونیا چیزی نمیخوان


اگه عشقی نبود فقط رفاقت
می تونست عشقو تو دنیا بیاره
نمیشه دل به عشق ِ اون کسی داد
که میتونه رفیقو جا بذاره


رفاقت مثله خاک سرزمینه
واسه قربونی عشق ِ تو و من
میشه دریا شدن مشکل نباشه
به شرط ِ ساده ی از خود گذشتن
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
 
امضا : Shaparak

Shaparak

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
320
پسندها
2,117
امتیازها
12,213
مدال‌ها
5
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
ترانه ی مثل هیچکس

به نابودی کشوندیم تا بدونم ، همه بود و نبود من تو بودی
بدونم(بی تو تنهام)هرچی باشم،بی تو هیچم ، بدونم فرصت بودن تو بودی

همه دنیا بخواد و تو بگی نه ،نخواد و تو بگی آره ، تمومه
همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه

پریشون چه چیزا که نبودم ، دیگه میخوام پریشون تو باشم
تویی که زندگیمو آبرومو ، باید هر لحظه مدیون تو باشم

فقط تو می تونی کاری کنی که، دلم از این همه حسرت جدا شه
به تنهاییت قسم تنهای تنهام ، اگه دستم تو دست تو نباشه
 
آخرین ویرایش
امضا : Shaparak

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا