دلنوشته مجموعه دلنوشته‌ ساز زندگی | ainaz8360 کاربر انجمن یک رمان

[AINAZ.R]

صبح که میشود با خنده ذوق آماده دیدار تو میشوم،
در اتاقم مینشینم منتظرت میمانم؛
بعد از چند دقیقه تصویر زیبایت در...
در قلب و مغزم شکل میگرد... .
تو را از پشت شیشه می‌بینم ،
و در میان لبخندت محو میشوم … .
حالا میفهمم که تو به چه زیبایی شبیه منی ؟ !
تو همانی که تمام هستی منی … .
پس در تمام لحظه‌ها به دنبال تو میگردم … .

 

[AINAZ.R]

تاحالا شده آنقدر دلتنگ بشوی که حتی صدای اطرافت را نشنوی؟ !
از این رو ، وقتی به کسی می‌رسی که دوستش داری ، می‌توانی به او بگویی :
« دوستت دارم » !
آن وقت است که در قلب کسی جایی برای تو به وجود می‌آید .
حتی اگر در قلب تو کسی نباشد ، می‌توانی به جای او بگویی : « دوستت دارم » !

 

[AINAZ.R]

در پیچ و خم کوچه های زندگی ام گم شده ام .
می فشارم جگر از حسرت دیدار بتان .
ای بسا ! مهر که من در دل مردم شده‌ام ؟
از پی دنیا نروم زان سان هم ؛
که نه از بهر دو نان در پی مردم شده‌ام.

 

[AINAZ.R]

تمام روز ها در آئینه گریه میکردم .
از خودم می‌پرسیدم که چرا اینقدر خوب هستم !
اما نمیدانستم این من نیستم که .
درتمام روز‌ها فکرم به این بود که چگونه میتوانم و چطور می‌توانم به خودم تلقین کنم که می‌توانم .
و چطور می‌توانم در خودم احساس خوبی را پیدا کنم .
و چطور می‌توانم با خودم در مورد خود صحبت کنم .
من همیشه سعی می‌کردم که خوب باشم .
در تمام روز‌ها وقتی به خودم فکر می‌کردم می‌گفتم که خوبم و می‌توانستم این را نشان بدهم .
این چیزی است که به آن ایمان دارم و می‌دانم که می‌توانم هر کاری را انجام دهم .

 

[AINAZ.R]

نالان قدم می‌زنم در کوچه پس کوچه‌های عاشقی که هر قدمش عطر یاس دارد و بوی دل انگیز یاس را در کوچه‌های احساس می‌شنوم .
ای کاش که من هم به خانه‌ی عشق می‌آمدم و این بار با دیدنِ یک پنجره‌ی زیبا و عطرآگین یک گل یاس به خانه بر می‌گشتم و با دیدن آن پنجره‌ی پر نور و عطرآگین دل می‌سپردم به آن پنجره‌ی پاک و معطر و آسمانی که انگار یک بار دیگر هم گشوده خواهد شد .
ای کاش من هم به خانه‌ی عشق می‌آمدم و آن پنجره‌ی پاک و معطر را می‌دیدم و به آن پنجره‌ی پر نور و عطرآگین دل می‌سپردم .
ای کاش که من هم همین خانه‌ی بی پنجره‌ی بی ستاره را می‌دیدم و به آن پنجره‌ی پر نور و عطرآگین دل می‌سپردم .