متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه عاشقانه های یخی | queen of hell کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Wild
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 17
  • بازدیدها 726
  • برچسب‌ها
    سودا
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام مجموعه: عاشقانه های یخی
نام شاعر : سودا حسینی
قالب اشعار : سپید
مقدمه:
تو رفتی از من کالبدی به جا ماند خالی از احساس و سرشار زبی تفاوتی و این بود سر آغاز عاشقانه های سرد و بی رو حم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Wild

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #2
•| بسم رب العشق |•

642650_f51a41dc6db62ddb64ffaea46ee2561e.jpg


ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛

لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
قوانین بخش اشعار کاربران

پس از ارسال پانزده پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.
تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار

پس از گذشت پانزده پست از دفتر شعرتان،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #3
"برگشتم"

به یاد روز های دیرین
دوباره پا درین جاده طلسم شده گذاشتم
همان جاده ای که مسیر هر دوی ما بود
همان که شاهد رقص ما بود
همان جاده که سوگندهایت را شنید و شکستن این دل رنجور را دید...
همان که باران را در نگاهم خواند،
روی لبم آرزوی محال را شنید
برگشتم با همان پاهای زخمی
اما دگر چشمم با این مکان آشنا نیست
آری ، هنوزم کوچه نامش همان است
اما نسیم شب عیدش همان نیست
آری ، جاده همان است
همان که روزی ردپایم را در آغوش گرفته بود
اما با منِ آشنا غریب است
آری ، برگشتم اما هیچ چیز همان نیست که بود
برگشتم اما دگر
نه تو همانی که روزی مرا شیدای خود کردی
نه من همانم که اسیر برق نگاه تو شدم
آری،
آری برگشتم ،
اما از دستان گرم تو خبری نیست
از احساس سرشار درون من خبری نیست
آری،
اشکانمم همان اشکان دیروز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wild

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #4
"گذرگاه عشق"

ایستاده ام ؛
در گذر گاه عشق و رسوایی اش
با نغمه های خوشکیده مرور می کنم دلتنگی روزانه را
حسرت را در قاب های سیاه و سفید می جوییم
و غربت را هر غروب از نگاه سردم طلوع می کند
ایستاده ام؛
در گذرگاه عشق و رسوایی اش
در انتظار بارش نگاهت که سالهاست نباریده بر سرم
در انتظار جام سوزنده ای که سالها قهر است با لبم
ایستاده ام؛
در گذرگاه عشق و رسوایی اش
درتاریکی جاده ای که رد پایت را به آغوش کشیده
زمزمه محال را ز لبم
پریشانی و غم را ز چشمانم خوانده
ایستاده ام؛
در همان گذرگاه عشق و رسوایی اش
همان گذرگاهی که تو را آشنا کرد
تویی که ابری کردی شبم را
وتار کردی روزم را
 
امضا : Wild

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #5
"تاوان صورتی"

منم آن قطرات شفاف بلور که زندانیست در پشت پلکان تو
گاهی که فرار می کنم ز این زندان سرد نرسیده به راهی تمام می شود جانم
کما چقدر شیرینِ این آزادی کوتاه
گاهی که نه؛ تو هیچگاه نمی گذاری فرار کنم پلکانت را می بندی تا اسیر بمانم
منم آن بغض خسته که هر دم خفه ام می کنی در گلو
همانی که هرگز نمی گذاری نمایان شوم
نفس راحت کِشم در چشمان مستت اشک شوم
منم آن لبخند دندان نما؛
همان که می برد از همه دل را
همان که تلخی اش را هیچکس نفهمید
و هیچ قندی شیرینش نکرد
منم آن آه های دلسوخته پنهانی
همان آه های غلیظ که سرزنشان می کنی
منم آن لب های خندان
که سیگار را در آغوش می فشارد
همان لب هایی که همه گمان می کنند
رخت سیاهش ز آغوش سیگار است
و نمی دانند که عزادار حرف های ناگفته است
منم آن انگشتان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wild

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #6
آوای قلب

چقدر شب ها طولانیست
هنگامی که عشق در حال دویدن در تمام
رگ و ریشه وجودت است
چقدر برق این شب ها زیباست و درخشان
و چقدر من ترسو ام...
ندانم چگونه در مابلت خودم باشم
همان که مغرورِ و سنگدل
در مقابلت حتی ندانم
چگونه عاشق باشم و مهربان
تو هستی که در زمان بیداری در حال فرارم ز تو
درخواب و رویا به دنبالت می دوم
تویی که عطش خواستنت
در بیابان مرا به سوی آغوشت
که سرابی ست در رویا های شبانه
مرا می ترساند تشنه تر می کند
ندانم در مقابلت چطور دوام میارم
که عشق در چشمان به قول خودت سردم ندود
سکوت پر تلاطم چشمانم را چه
ساده به قضاوت می گیری
لبخند دردمند و بی رنگم را چه بی توجه به سخره می گیری
چه بی رحمانه سنگدل خطابم می کنی
تو که نمیدانی
گرچه در وی غوطه می خورم
تو که نمیدانی سعی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wild

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #7
روز بازگشتت

دلبر جفا کارم؛
روزی بر خواهی گشت
و لبان سر مستت نغمه عشق را زمزمه خواهد کرد
روزی چشمان تو هم به دنبال دو چشم آشنا خواهد گشت
حالا سرخوشی و سرکش
اما روزی مغز تو هم طلب عشق می کند
و آن روز دگر دیر است
برای طلب عشقم و تسخیر قلب نابود شده ام
آن روز دگر تمنای نگاهت خریدار ندارد
آن روز دگر در انتهای راه کسی نایستاده به انتظارت
آن روز دگر قربانی نخواهم کرد
دلم را به پایت
و نمی ایستم به انتظار که حماقت شود
در جواب رفتنت که خ**یا*نت نام داشت
آن روز است که قلبم به نامت نخواهد تپید
من بیخیال و تو بی تاب
من بی رحم و تو عاشق
این رسم زمونست
و شاید هم تاوانی هر زوج جوانی باید به پردازد
نمیدانم؛فقط آگاهم که وقتی برگردی
برای شروع دوباره خیلی دیره خیلی....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wild

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #8
اگاهیم و غافل


جریان برق را بر کابل ها دیدی؟
عبور عابران خسته پیاده را چطور؟
رنگ پریدگی برگان بیمارِ پاییز را؟
نفس های سرد سوز دار زمستان را؟
پس تو هم آگاهی ز این جریان
زین خ**یا*نت محیج دلبرانه
تو هم میدانی که چشمک ستاره چشمک زن
عادتی ست که دست خوش تغییر نخواهد شد
پس درک کردی نسیم بهاره سه ماه بیشتر
نوازشت نخواهد کرد
پس آگاهی که لباسِ عروس زمستان
پاکه و بعد در مسیر رویداد تقدیر
شکوفا به فرزند می شود و سبز
وبعد نقش تب داغ می نشیند بر تنش
و آخر به بستر زرد بیماری جان می دهد
چرخه ای که هر سال با بی رحمی
زیبا جلوه می کند
هر سال؛ هر 365 روز
یک بار زمستان همسر انتخاب می کند
و آن زن مجبور به شکوفه زدن
تن دادن به تب و عرق داغ
و بستر قرمز مرگ
و باز تکرار این چرخه
و این منم که هر سال
قد می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wild

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #9
قول می دهم...

قول می دهم؛
به تویی که گذر کردی از کنارم و نشنیدی آواز قلب بی قرارم را
آری قول می دهم؛
به تویی که ندیدی و نشنیدی
قول می دهم؛
که از قطارات اشک زنجیر بسازم برای
دربند کشیدن این قلب سرکشِ جسور
قول می دهم؛
از تکه های شکسته این دل
قفسی بلورین بسازم برای اسیر کردن خودِ بیمارش
قول خواهم داد؛
به چشمانِ شیداگرت که ندید هوای مهه آلود چشمانم را
قول می دهم؛
به لبهانت که باعث شد لبانم مهر عشق را به هیچ لبی جز آنها نزنند
قول می دهم؛
تابلویی ز حسرت بکشم با زیبایی
افسونگر، بگذارم مقابلشان که هیچ چشمی را نبینند
قول می دهم؛
آن مهر عشق را بشکانم و لبانم را وصله زنم
که توان تائید هیچ عشقی ، دردی را نداشته باشند
قول خواهم داد؛
چون خودت بگذرم زاین عشق
از آن افسون
آن لبخند دندان نما
از چشمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wild

Wild

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
132
پسندها
1,426
امتیازها
10,013
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #10
من همینم.....


هر دقیقه؛
هر ثانیه لمسش می کنم
حسش می کنم
و از آن می گوییم
از حسم،از حالم
اما درکم نمی کنند و هر لحظه یاد آور غم درونم می شوند
چطور از خزان پاییز عشق بهار را می طلبید؟
طراوت در بهار است
و من پاییزم و قهر با هرچه وطلق به بهار است
آری این منم؛
روز های مه آلود و ابرهای اشک ریزان
نقاشی حسرت
چطور نسیم و عطر بهار را می طلبید؟
من پیاییزم؛
پاییز سرد
عاشق با چشمانِ بی فروغ
چطور از من می خواهید آواز چون بهار بخوانم؟
شاد و سرزنده چون او باشم؟
من او نیستم
از او متنفرم
من خودم هستم
انچه که باید باشم
پاییزم با برگ های سرخ مرده
با شاخه های نیمه عریانِ عاشق
من پاییزم؛
با نغمه دلسوز بلبلان
غمگین ز عشق جدا افتاده
من بهار نیستم
پاییزم؛
در انتظار یار
با روزهای عطر آگین
مرا عوض نکنید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wild
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
371
عقب
بالا