متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه °•° عصرانه به صرف یک قاچ کتاب °•°

  • نویسنده موضوع Najva❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 232
  • بازدیدها 8,996
  • کاربران تگ شده هیچ

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #131
نمی توانی هنرمند بشوی.
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده،
کسی که از سرما نلرزیده،
کسی که شب تا سحر بی خواب نمانده،
چگونه ممکن است از سیری،
از گرما، از پرتو آفتاب لذت ببرد.



کتاب: چشم هایش
بزرگ علوی


 
امضا : Najva❁

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #132
بر روی این زمین خاکی ، انسان خردمند ، هیچ آرزویی نمی تواند داشته باشد ، جز آنکه روزی بتواند شری را که از دیگران ، دامن او را گرفته به خودشان برگرداند .


مگس‌ها
ژان پل سارتر

 
امضا : Najva❁

Najva❁

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
3,175
پسندها
36,601
امتیازها
69,173
مدال‌ها
40
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #133
ما همیشه یا جای دُرست بودیم در زمان غلط،
یا جای غلط بودیم در زمان دُرست،
و همیشه همینگونه همدیگر را از دست داده ایم!



مون پلاس
پل استر

 
امضا : Najva❁
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] RahaAmini

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #134
برای درک طبیعتِ باطنی انسان‌ها نباید به رفتار عادی آن‌ها رجوع کرد، بلکه اعمالِ غیرمترقّب و ظاهراً توضیح‌ناپذیر و گاهی هم زننده‌ای را که بی‌اختیار از آن‌ها سر می‌زند باید در نظر گرفت. در همین وقت‌هاست که «طبیعتِ اصیل» رُخ می‌نماید.

کتاب :خانوادهٔ تیبو

نویسنده :روژه_مارتن_دوگار
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #135
آیدا جانم
از صفر می‌باید شروع کنم، امّا برای آنکه به صفر برسم خیلی باید بکوشم. مع‌ذلک نَفَس گرم تو، وجود تو، عشقت و اطمینانت مرا نیرو میدهد. پر از امید و پر از انرژی هستم. تو را دارم و از هیچ چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بی‌نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ چیز نمی‌ترسم. من در آستانه‌ی مرگی مأیوس، در آستانه‌ی عزیمتی نابهنگام تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مُرده بودم؛ پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟

نویسنده: احمد_شاملو
کتاب: مثل خون در رگ‌های من

 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #136
اگرچه تن فرسوده می‌شود، چروک برمیدارد و می‌خشکد، امّا روح جان می‌گیرد. دوستی دنباله‌ی منطقی یک عشق حقیقی است. فکر نمی‌کردم با پیشکش آن به تو خاطرت را برنجانم.

_واگذاری هرگونه امتیازی برایم گران تمام می‌شود. دوستی پس از عشق تحقیرم می‌کند. نقل مکان از یک شور و شوقِ بیکران به یک سوئیت کوچک صمیمی برایم وسوسه‌برانگیز نیست، ترجیح میدهم یک‌سره خیابان‌نشین شوم.

کتاب: اکسیر عشق

نویسنده: اریک_امانوئل_اشمیت
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #137
عیبِ بزرگِ مردها این است که از حساس بودنِ دلِ خودشان شرم دارند. این هم از غرور است. امّا غروری دروغین. بهتر بود در بعضی موارد از هوش و قدرتِ استدلالِ خودشان خجالت بکشند، زیرا اغلب در قضاوت اشتباه می‌کنند.

کتاب: ابلوموف
نویسنده: ایوان_گنچارف

 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #138
هیچگاه عشق را با چیز دیگری عوضی نگیر، اگر عشق واقعی باشد.
وقتی می‌گویم عشق واقعی، می‌دانی منظورم چیست؟ منظورم این است که: در حضورِ آن شخص ناگهان احساس کنی خوشحالی، صرفاً از بودن با هم احساس نئشگی کنی.

فقط همان حضورش چیزی را در ژرفای دلت اقناع می‌کند. چیزی در قلبت به نغمه درمی‌آید و تو به هارمونی درمی‌آیی. صرفاً خودِ حضور او کمک می‌کند تا شما با هم باشید، و آنگاه تو فردیت، تمرکز و استواری بیشتری پیدا میکنی. پس این عشق است.

کتاب: بلوغ

نویسنده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #139
عشق و نفرت

عشق و نفرت کور نیستند، ولی آتشی که به همراه خود دارند آنها را خیره کرده است.

نویسنده:فردریش_نیچه

کتاب: انسانی، زیاده انسانی
 
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,063
پسندها
70,100
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • #140
من با تو سرچشمه‌ای از زندگی را بازیافته‌ام که گمش کرده بودم. شاید آدمی برای اینکه خودش باشد به بودن کسی نیاز دارد.

نویسنده: آلبرکامو

کتاب:خطاب به عشق
 
امضا : Niloo.j

موضوعات مشابه

  • قفل شده
مباحث متفرقه یه قاچ رمان o_o
پاسخ‌ها
42
بازدیدها
2,134
عقب
بالا