- ارسالیها
- 251
- پسندها
- 10,024
- امتیازها
- 27,333
- مدالها
- 14
- نویسنده موضوع
- #11
برخورد پاشنهی بوت دختر با قوطی کنسرو خالیِ بر روی آسفالت ترکدار کوچه، آوایی گوشخراش را ایجاد میسازد و صدایش، میان راهروهای درهم پیچیدهی گوش کانر راه میگیرد.
کانر، بیرمق دستانش را از لبهی سطل زبالهی کثیف و آزاردهندهی جلویش جدا میکند و از آن چند قدمی فاصله میگیرد.
سرش را آویزان و مدهوش بالا میآورد؛ سپس با خندهای بیجان و بلندبالایی که شباهت زیادی به خندههای پر سر و صدای شخصیتهای منفی در کارتونهای کودکان داشت، به پشتسرش برمیگردد.
گودالهای قیرگونش را به چشمان متلالیِ سبز دختر، که از همان فاصلهی نچندان دور، لرزش مردمکهای ریزش قابل تشخیص بودند، میدوزد. گامهای کوتاهی به جلو برمیدارد و فاصلهها تا قسمتی، از بین میبرد.
پهلو به...
کانر، بیرمق دستانش را از لبهی سطل زبالهی کثیف و آزاردهندهی جلویش جدا میکند و از آن چند قدمی فاصله میگیرد.
سرش را آویزان و مدهوش بالا میآورد؛ سپس با خندهای بیجان و بلندبالایی که شباهت زیادی به خندههای پر سر و صدای شخصیتهای منفی در کارتونهای کودکان داشت، به پشتسرش برمیگردد.
گودالهای قیرگونش را به چشمان متلالیِ سبز دختر، که از همان فاصلهی نچندان دور، لرزش مردمکهای ریزش قابل تشخیص بودند، میدوزد. گامهای کوتاهی به جلو برمیدارد و فاصلهها تا قسمتی، از بین میبرد.
پهلو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش