متون و دلنوشته‌ها ⭐دلنوشته های رضا کاظمـــی❤️

[سـایهـ سـار؛]

بیا به هم دروغ بگوییم!



من بگویم: بهار شده

تو باور کنی، بیایی!

 

[سـایهـ سـار؛]

به‌وقتِ تنهایی:

مَرد، زیرِ باران سیگار می‌کشد

زن، پشتِ پنجره.

اما، نه بارانْ مهم است،

نه مرد، نه پنجره، نه زن.

مهمْ

تنهایی است، که دود می‌شود

 

[سـایهـ سـار؛]

تا دیدار تو

یک شیشه فاصله است و من

مثل ماهی

میانِ تُنگ

و تُنگ

میان دریا.

آه، اگر بشکند این دیوار شیشه‌ای

 

[سـایهـ سـار؛]

هر صبح

از میان جنگلِ کاج،

تلخْ می‌گذرم

بدون فاتحه‌ای بر گورِ خاطرات.


گاهی عشق هم،

آن‌رویِ سگَ‌ش را نشان می‌دهد!

 

[سـایهـ سـار؛]

گفتی: تا آخر دنیا با تواَم.

و من،

ندانستم نامِ دیگر تو

تنهایی‌ است!

 

[سـایهـ سـار؛]

آن‌قدر از تو پُرم

که بایستم مقابلِ باد

پشتِ سرم،

جهان م**س.ت می‌شود!

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[سـایهـ سـار؛]

آرام شده‌ام

مثل درختی در پاییز

وقتی تمام برگ‌هایش را

باد برده باشد!


هرشب به سُراغَم می‌آید
رضا كاظمي

هرشب به سُراغَم می‌آید

هرشب هم فکر می‌کند اشتباه آمده

بازمی‌گردد.

ببین رفتن‌َت چه کرده که دیگر

مرا هم نمی‌شناسد مرگ!

 

[سـایهـ سـار؛]

بر دورترین شاخه

ممنوع ترین میوه ای

برای من .



آه!

اگر برسد دستم

اگر بچینمت

زمین ،

خواهد مُرد

از حسرت!

 

[سـایهـ سـار؛]

به خیالِ تو اعتباری نیست

گاهی هست، گاهی نیست.

باید

با خیال خودم سفر کنم!

, خیالِ, تو, اعتباری, نیست

 

[سـایهـ سـار؛]

به تنهایی رفتی

و ندانستی تنهایی

در من است!



همیشه همین است:

من به تکاپوی رسیدن

تو به انتظار چیده شدن

و نهایت

نرسیده و رسیده به خاک افتادن!