متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعر مجموعه‌ی شعر هیاهوی خاموش | سمیرا محمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 500
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,334
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
downloadfile.gif

مجموعه شعر: هیاهوی خاموش
نویسنده: سمیرا محمدی
قالب: نیمایی، سپید

مقدمه:

باد وزدید و سر گرفت
غبار غصه در گرفت
دل از غمش خبر گرفت
وای ازین شب سیه​
 
آخرین ویرایش

_harly_

مدیر بازنشسته
سطح
12
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
3,406
امتیازها
17,273
مدال‌ها
11
  • #2
•| بسم رب العشق |•

1000008543.jpg

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : _harly_

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,334
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
کاش می‌شد دفتری شعر نویسم
دهم هدیه به دوست
دفتر شعر دلم
گاه گاهی هم‌ صدای دل نیما بشود
برود در پی مهتاب،
بدرخشد به مانند ستاره، شبتاب
حرف سهراب و فروغ در دل خود جا بدهد
برود شهر به شهر
لب سیمین بکند باز به لبخند چو گلی
برود در پی پرتو
بشود درد نهان دل مردم
بنشیند کنار پریا
بدهد گوشبر آنها ، بکند باز غُل ظلم و ستم
نیمه شب قصه شود ، غصه شود ، عشق شود
برود دست فروغ گیردو با او گذرد از سرما
بشنود از شررش، از عصیان
بشکند این دیوار
و سر آغازی شود بر پایان
بشود نستعلیق
برود شهرِ یار و گذرد از هر چه که با او کردند
غم بماند به کنارِ دگران
ما گذشتیم ازاو ، کاش او هم گذرد
دفتر شعر من اینجا شده عاصی و جنون
شده درد دلش و
پاره ای از جان و تنش
شده دوری از عشقش،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,334
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
میگذرد

به خودت هیچ مناز
به خودت سخت نگیر
به خودت تنگ نکن جامه‌ی ایامِ حیات
به خودت غره مشو از بَرِ یک چشم سیاه
عمر ما میگذرد،
از کنار دل تو
از کنار دلِ پر غصه‌ی ما
از کنار غمِ ایام قدیم
از کنار سبدِ خاطره‌ها
از کنار لبِ خندانِ همان کودکِ پیر
که سرِ پیچ و خمِ جاده‌ی تکرار حیات
مینشیند همه دم، به امید کسی
از کنارِ پسرِ غرق در آغوش هوس
از کنار زِنِ رخشور همان خانه‌ی شیک
از کنار دلِ خُنیاگر مَست
از کنار تب یک طفل یتیم
می‌گذرد
از کنار شب‌ماتم زده بر اهلِ فَغان
از دل بیخبران گم شده در بی‌خردان
می‌گذرد
مثل بادی که به هنگام خزان میگذرد
مثل یک صاعقه‌ تیز
وه که چه عمر عزیز
ساده و ساده و نیز
بی صدا میگذرد
پس کنارِ گل احساس نشین
در هیاهوی شب سرد و سیه
خوشه‌ی ماه بچین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,334
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
در هیاهوی سکوتی سرد چایی تلخ عبث می‌نوشم
و لباسی که پر از گرد غم است
پر از راه درازی که بدون…
بماند؛
به تنم زار زند می‌پوشم
مینشینم لب رودی که پر از زمزمه است
ماهیان قصه‌ی دیرزو مرا می‌گویند
جلبکان خنده‌کنان می‌رقصند
بر حماقتکده‌ی سینه من می‌پویند
میرم
میروم تا به سکوت دل خود گوش کنم
چایی تلخ عبث‌های بدون نگهت نوش کنم
میروم تا به همان‌ جا که خزان می‌خندد
تا همان جا که زمستان، به تن لخت جهان
جامه‌ی مرگ پوش کند
میروم شاید از اندیشه فردا و از اندیشه به…
میروم شاید، از این ظلمت جسم
میروم شاید از این حالت پر خشم سکوت
میروم تا به آنجا که زنم تکیه به باد
تا به آنجا که شوم همره موج
میروم تا که از این حالت تکرار حیاط…
میروم تا که به آغوش کشم ابر خیال
تا گذارم جهانی، به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا