شعر مجموعه شعر مثل بامدادی که گذشت | زری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع •SONA•
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها بازدیدها 1,201
  • کاربران تگ شده هیچ

•SONA•

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,257
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #21

•SONA•

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,257
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #22
ای کاش پاییز بودم
تا برگ‌هایم یکایک زرد می‌شد
ای کاش باد بودم
دست‌هایم نوازشِ گونه‌هایت می‌شد
ای کاش باران بودم
نم‌نمک‌هایم اشکی در چشمانت می‌شد
ای کاش خورشید بودم
اشعه‌های ریز و درشتم در صورتت نمایان می‌شد
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,257
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #23
کسی نتوانست در ذهن خسته‌ام
فکرت را از سرم بگیرد
روزگار، خنجرهایت را به تن تکه‌تکه شده‌ام بنشان
هر آنچه که تیغه زدی برای تنم کم است
ماه در آسمان ز عشق تو شادمانه می‌رقصد
هزاران پرنده ز عشق تو تدارک می‌بینند
آن‌ها می‌خواهند به نوای روی تو آواز بخوانند
قطره‌های باران می‌خواهد گیسوبان سیاه رنگت را
به نوازش دستان لطیف گونه‌اش دعوت کند.
 
عقب
بالا