شعر شعر مرا فریاد کن | زری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع •SONA•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 278
  • کاربران تگ شده هیچ

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #11

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
من، آن کلمه‌ی نانوشته‌ای‌ام ز دست تو؛
اما من خواندن را از تو آموختم
عشق را ز نگاه تو
من قطره‌های بارانم
گریه را از تو آموختم
در این برهوت بی‌خوابی
جان می‌دهم در دستان تو
دنیا چه کرده با من؟
که غم‌ترین شاعر از من ساخته است؟
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
من آن خُنیاگر غمگینی‌ام.
که شوقش را از دست داده است
ای کاش غم، زبان دل بود
من دل اندوهگین شبم
که مدتی‌ست، مهتاب را می‌جوید
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
با تو حس شاعرانه‌ام، پیش فعال شد‌
یاسم و گل بنفشه که همانند عطر معطرم
در لباس سیاه‌ و براقت دل می‌بری
آسمان درخشش می‌گیرد و من کبوتر می‌شوم
آن‌قدرها دیوانه‌ات هستم که پای تو مانده‌ام
می‌توانم در شب پر از غمت، دل‌گرمی‌ات شوم
سخن دل، عشق شوریده‌ی شیداست
من همچو گل، در هجوم باد، پرپر شدم
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
با غم نبود تو، آن‌سو پر از خطر است
در انتهای این راه، موعظه‌ی دیگر نیست
من چو لیلی توئم، مجنون تو می‌شوم
یک معجزه، عشق را به غم تبدیل می‌کند
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
همه‌ی رویاهایم نقشه بر آب شد.
همه‌ی غم‌هایم در بغض و اشک خلاصه شد.
همه‌ی خاطره‌های من و تو فراموش شد.
از کتاب غم، تمام معانی عشق را دانستم.
زندگی نام مرا و تو را خط زد.
سرنوشت ما با مرگ روبه‌رو شد.
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
آرزو بر دل من مُرد
لبخند بر روی لبانم خشکید
نقطه‌ای سیاه بر روی دلم ماند
گفته بودم مرا فریاد کن
مرا که فریاد نکردی،
بعد از تو، همه رو بردم از یاد
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
او هیچ‌گاه حرف‌هایم را از نگاهم نخواند
واژگان و حرف‌هایم تبدیل به چند بیت شعر شد
به مهتاب و خورشید گفتم سلام مرا به او برسانند
مهتاب به بسترش رفت و ابر سیاهی او را پنهان کرد
به باد سپردم که نامه‌ام را به دستش برساند‌
از لمبرهای کوچک دانه‌های مرواریدی فرو ریخت
من حرف‌هایم را با خود به گور خواهم برد
گویا حقیقت این است که حرف‌هایم سهم موریانست
 

•SONA•

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
18/7/23
ارسالی‌ها
504
پسندها
1,254
امتیازها
9,073
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
اشراق عشق تو، اتفاق ناگهانی بود
و من در کنار غم‌ بسیار دنیا
به زخم‌های عمیق و ماندگارم چشم می‌دوزم
شاید به نظر آید که تو را فراموش کردم
اما هم‌چنان در قلبم جریان داری
قطره‌های باران که از لمبرهای کوچک پایین می‌آید
خاطره‌هایمان را هاشور می‌زد و گویا عشق ما ادامه دارد
من بی‌تو به غمی بی‌پایان تبدیل شده‌ام
من بی‌تو به یک ملودی بی‌کلام بدل شده‌ام
گرچه صدای باران یک موزیک تکراری‌ست
اما هر موزیکی که خاطره‌هایمان را تکرار کند
آن موزیک، هیچ‌گاه تکراری نخواهد شد.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا