چیزی دارد تمام می شود؛
چیزی دارد آغاز می شود
ترکِ عادت های کهنه
و خو گرفتن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست
که گویی هزار بار زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم.
***
به خوابی هزار ساله نیازمندم
تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم
و عادت حمل دارای کهنه ی دل را
از خاطر چشم ها و پاها پاک کنم دیگر هیچ خدایی
از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند و آسمان غبار آلود این دشت را طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد...