عاشقانه‌ها عاشقانه‌های حسین پناهی

  • نویسنده موضوع SAmirA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 121
  • بازدیدها 3,064
  • کاربران تگ شده هیچ

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #101
کهکشانها کو زمینم؟
زمین کو وطنم؟
وطن کو خانه ام؟
خانه کو مادرم؟
مادر کو کبوترانم؟
من گم شدم در تو یا تو گم شدی در من ، ای زمان؟…

***


پنجره را باز کن

و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر

خوشبختانه

باران ارث پدر هیچکس نیست!
 
امضا : EUROS

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #102

کودکی ام را دوست داشتم

روز هایی که به جای دلم

سر زانوی‌هایم زخمی بود …

***


من تعجب می کنم

چطور روز روشن

دو هیدروژن

با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند

و آب از آب تکان نمی خورد!
 
امضا : EUROS

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #103
اجازه…! اشک سه حرف ندارد… ، اشک خیلی حرف دارد!

***

لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند
ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند…
 
امضا : EUROS

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #104

و اما تو! ای مادر!

ای مادر!

هوا همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد

و هنگامی تو می خندی

صاف تر می شود…

***


بعضی ها خیلی فقیرند.

تنها داراییشان پول است !
 
امضا : EUROS

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #105

چیزی دارد تمام می شود؛
چیزی دارد آغاز می شود
ترکِ عادت های کهنه
و خو گرفتن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست
که گویی هزار بار زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم.

***

به خوابی هزار ساله نیازمندم
تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم
و عادت حمل دارای کهنه ی دل را
از خاطر چشم ها و پاها پاک کنم دیگر هیچ خدایی
از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند و آسمان غبار آلود این دشت را طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد...



 
آخرین ویرایش
امضا : EUROS

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #106
این روزها به جای” شرافت” از انسان ها فقط” شر” و ” آفت” می‌بینی !

***
می کوشم غــــم‌هایم را غـــرق کنم، اما بی شرف‌ها یاد گرفته‌اند شــنا کنند!

 
امضا : EUROS

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #107

میزی برای کار، کاری برای تخت، تختی برای خواب، خوابی برای جان، جانی برای مرگ، مرگی برای یاد، یادی برای سنگ، این بود زندگی…

***


مگه اشک چقدر وزن داره…؟

که با جاری شدنش، اين‌قدر سبک می شيم…
 
امضا : EUROS

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #108
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت...

***

به من بگویید
فرزانگانِ رنگ بوم و قلم
چگونه خورشیدی را
تصویر می کنید
که ترسیمش
سراسر خاک را
خاکستر نمی کند؟
 
امضا : EUROS
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Lazaros

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #109
با قطار بیا جنوب و آن جا پیاده شو…!
هر کجا بابونه‌یی دیدی بو کن من اونجام…!


***

دیوار ها برای کوبیدن سر ناز کند

گریزی نیست

اندوه به دل ما گیر سه پیچ داده است

باید سر را به بیابان‌ها گذاشت !!



 
امضا : EUROS
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Lazaros

EUROS

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
12/8/17
ارسالی‌ها
3,697
پسندها
32,186
امتیازها
71,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • #110
بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه...

***

اشکهای من از غصه نیست، فقط
چشم‌های من خجالتیست
چشمانم به وقت دیدنت عرق می کند،
اما
تو این را باور نکن
غصه از اشک‌های من می بارد.
 
امضا : EUROS
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Lazaros

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا