تمرین نویسندگی تمرین نویسندگی کاربران (دوره‌ی سوم) | انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع YEGANEH SALIMI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 791
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
8,177
امتیازها
31,973
مدال‌ها
23
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
نام: آلبینیسم
ژانر: اجتمائی
خلاصه: سخت‌ترین کار در دنیا کنار آمدن با تفاوت‌هاست؛ و سخت‌تر از آن این است که جامعه انسان‌ها را از شکل و رنگ انتخاب میکند! رویا، مادری که سعی دارد با وجود تفاوت‌هایی که دنیا و ارواح به او بخشیده‌اند، لحظات را بدون سختی و عذاب پشت سر بگذارد.

در آینه به سر تراشیده شده‌ام نگاهی کردم و دستی به رویش کشیدم؛ موهایی که دیروز توسط آرایشگر زده شده بود و حالا به زور یک سانت هم نمیشد! بعد از مدت‌هاست که به آینه نگاه میکنم از خودم و چهره‌ام لذت میبرم؛ البته لذت که نه، ولی...
ریملم را به امید روح دادن به چشمان خاکستری‌ام برداشتم و به روی مژه‌های سفیدم کشیدم. در این زالی بیش از حد، چشمانم پیدا نبود و حالا به لطف ریمل،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
8,177
امتیازها
31,973
مدال‌ها
23
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
عنوان: موم شب
ژانر: عاشقانه، اجتماعی.
خلاصه: هستی، آرامش را در کانون خانواده لمس کرده است. همان آرامشی که وجودش را در برابر ناملایمات زندگی، مقاوم کرده تا مرهمی باشد بر روی زخم‌هایش، زخم‌های حاصل از آوار کاخ آرزوهایش. داستان او روایت تولدی دیگر است؛ فرصتی دوباره همانند تلنگری برای ادامه‌ی راه، راهی که با قطره قطره آب شدن موم شب به آفتاب می‌رسد و دمی که موجب تپیدن قلب عاشق می‌گردد.
***
با صدای باز شدن در چوبی و کرم رنگ اتاق، ‌‌‌‌‌‌‌حواسم را جمع نمودم. مادام با چهره‌ای شاد و خندان در حالی که سینی گرد و بزرگی را در دست داشت وارد اتاق شد و به من لبخند زد. من نیز در جوابش لبخندی زدم و نگاه کنجکاوم را به او دوختم که صبحانه‌ی مفصلی تدارک دیده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
8,177
امتیازها
31,973
مدال‌ها
23
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
نام رمان: روحنواز
ژانر: اجتماعی، درام، عاشقانه
خلاصه: در قلب انگلستان، دخترکی سبک بال که نهل آرزوهایش شروع به جوانه زدن می‌کند و نهال، حالا با مدرک دکتری روانشناسی، مدادی برمی‌دارد و از سطر اول آغاز می‌کند، دوره‌ی موفق و پر پیچ و تاب و شاید پر ز فراز و فرود زندگی‌اش را.
***

صدای ظریف و دخترانه‌اش را آرام در گلو آزاد کرد.
-‌ خانم صدر، آقای حامیان تشریف آوردند. بامداد حامیان.
خودنویسی که در دست داشت را روی میز انداخت و نوای انداخته شدنِ خودنویس روی میز، در گوشش و شاید در روحش پیچید و او چقدر این صدا را دوست داشت. زمزمه‌اش آنقدرها هم آهسته نبود.
-‌ بفرستش تو.
منشی «اوکی» را بر زبان جاری کرد و تصویرِ دوروتی، منشی‌اش ناخودآگاه با یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
8,177
امتیازها
31,973
مدال‌ها
23
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
عنوان: خستونامه‌
ژانر: عاشقانه_تراژدی
خلاصه: از باد صبا قلمی از جنس خورشید خواهم تا شروع کنم به نوشتن اعتراف‌ نامه‌ای از جنس اشک‌های لغزان ماه! می‌نویسم تا بماند یادگار در دل انسان‌های دانا، می‌نویسم از اشک لغزان دلم تا بلرزاند غرور کوه‌ را!
***
چه کسی می‌گوید عاشق باید از غرورش بپرهیزد و در مقابل ناز و کرشمه‌های معشوقش زانو زند؟! من جلوی معشوق زانو زدم و غرورم‌ را زیر پایش گذاشتم تا از آن رد شود و جایی در دلش باز کند تا کمی از این کوله باری که کمرم را خم نموده است، کاسته شود!
من اعتراف می‌کنم که عاشق کسی است که در راه معشوق، غرورش را نبازد، عاشق کسی است که در راه وصال معشوق، غروری از جنس الماس کسب کند، غروری که بر روی همه خراشی باقی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
8,177
امتیازها
31,973
مدال‌ها
23
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
نام رمان: به وقت تهران
ژانر: اجتماعی، درام، عاشقانه
خلاصه:
همه چیز در ظاهر معمولی‌ست، در ظاهر! آبتین فارغ از گیر و گرفت‌های روزگار، به قصد پیروزی پا در مسیری می‌گذارد که در نهایت آن، شکست با آغوش باز کمین کرده است.این میان فقر دستی طناب می‌شود؛ برای خفه کردن و چراغی برای راهی که درد در نقطه به نقطه‌اش غلیان می‌کند. اسب سرکش مشکلات افسار پاره کرده و حال تنها چیزی که در میان نمایش دراماتیک زندگی، غلبه‌ی دوران می‌شود؛دلدادگی‌ست!

ـــــــــــــــــــــــــــــ

مستأصل میان خرده چوب‌ها نشسته است و اشک از چشمان مخفی شده‌اش در زیر بخار شیشه‌های عینکش، جاری می‌شود. چشمانم را بر روی هم محکم می‌فشارم. گریه‌هاش ماننده خوره به جانم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
8,177
امتیازها
31,973
مدال‌ها
23
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
عنوان: مروارید قلب
ژانر: #عاشاقانه #درام #اجتماعی
خلاصه:تو ای مروارید قلبم کجا رفتی (؟)
دلم تنگ است‌ دگر لب‌های خشکم را به روی خنده خواهم بست‌‌‌!
دلم می‌خواهد به سویت پر بگیرم‌
کنار قبر تو، امروز، همین حالا بمیرم
من باز واسه‌ی مرواریدم، تنگه دلم، تنگه دلم!
تحمّلم سر اومده، فِک نکن از سنگه دلم!
می‌خوام به یادِ اون عزیز، پلکامُ رو هم بذارم تا لحظه‌ی دیدنِ اون، دردُ بی‌مَرهَم بذارم!
***
در حالی که سرم را روی دامانش گذاشته‌ام بار دیگر هم صدایش می‌زنم تا برایم قصه‌ی دیگری تعریف کند.
- مادربزرگ، مادربزرگ ببین همه مثل من مشتاق قصه‌ی دیگری هستند. داستانی که اول تعریف کردی خیلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
11/8/17
ارسالی‌ها
2,473
پسندها
8,177
امتیازها
31,973
مدال‌ها
23
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
عنوان: زندگی سیاه
ژانر: تخیلی، ترسناک، مأورایی
خلاصه: کلنجاری با منطق و مأورا، مسئله‌ای هست که ستیا را درگیر خودش کرد. هیچ چیز تا به حال انقدر ستیا را به بدبختی نکشانده بود. باید صبر کرد و دید که با وجود اشتباهاتی که جد او مرتکب شدند، ستیا چه تأثیری خواهد گرفت و سرنوشت او چه خواهد شد.
*
شروع:
ستیا، از ترس به خودش می‌لرزید! با اکراه گفت:
- یعنی... اونا... همین جا هستند؟ هر روز، کنار ما؟!
مریم در دل پوزخندی به ستیا زد و در روی او گفت:
- آره، به خدا راست میگم! یعنی تو با هجده سال سن، هنوز نمی‌دونی ما با چه موجوداتی رو به رو هستیم؟ هر روز و هر لحظه، کنار ما هستند و هر مشکلی هم که داریم، از صدقه سری اون‌هاست.
دست ستیا، در دست مریم، قفل شده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEGANEH SALIMI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا