- نویسنده موضوع
- #21
چه دل نگراني ، گاه
وقتي که با مني
و من پيروز تر و سر افراز تر از ديگر مردان
زيرا نمي داني
که در من است
پيروزي هزاران چهره اي که نمي تواني ببيني
هزاران پا و قلبي که با من راه سپرده اند
نمي داني که اين ، من نيستم
(( من )) ي وجود ندارد
من تنها نقشي ام از آنان که با من مي روند
که من قوي ترم
زيرا در خود
نه زندگي کوچک خود
بل تمامي آن زندگي ها را دارم
و همچنان پيش مي روم
زيرا هزاران چشم دارم
با سنگيني صخره اي فرود مي آيم
زيرا هزاران دست دارم
و صداي من در ساحل تمامي سرزمين هاست
زيرا صداي آن هايي را دارم
که نتوانستند سخن بگويند
نتوانستند آواز بخوانند
وامروز با دهاني نغمه سر مي دهند
که تو را مي بوسد
((پابلو نرودا))
وقتي که با مني
و من پيروز تر و سر افراز تر از ديگر مردان
زيرا نمي داني
که در من است
پيروزي هزاران چهره اي که نمي تواني ببيني
هزاران پا و قلبي که با من راه سپرده اند
نمي داني که اين ، من نيستم
(( من )) ي وجود ندارد
من تنها نقشي ام از آنان که با من مي روند
که من قوي ترم
زيرا در خود
نه زندگي کوچک خود
بل تمامي آن زندگي ها را دارم
و همچنان پيش مي روم
زيرا هزاران چشم دارم
با سنگيني صخره اي فرود مي آيم
زيرا هزاران دست دارم
و صداي من در ساحل تمامي سرزمين هاست
زيرا صداي آن هايي را دارم
که نتوانستند سخن بگويند
نتوانستند آواز بخوانند
وامروز با دهاني نغمه سر مي دهند
که تو را مي بوسد
((پابلو نرودا))