متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان آسمان دچار | ریحانه السادات خسروی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Reyhun Khosravi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 1,317
  • کاربران تگ شده هیچ

Reyhun Khosravi

رو به پیشرفت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
249
پسندها
7,484
امتیازها
21,013
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #11
زمان حال ~ لوکیشن کنسرت
ده دقیقه‌ای می‌شود که تکیه داده است به یک بلندگوی بزرگ و خاموش که به یکباره، صدای مهیبی از جسم تا به حالا، خاموش، بلند شده و کسی با خشم داد می‌زند:
- نکیسا؟ ساند چک مگه دیروز نبود؟!
هیاهویی که تا لحظه ی قبل، پشت صحنه را در بر گرفته بود، به یکباره قطع شده و گویی سور اسرافیل دمیده‌اند که همه خشک‌شان زده. مرد با چهره‌ای عبوس که جای خالی لبخند مستطیل شکلش توی ذوق می‌زند، از در ورودی پشت صحنه داخل می‌آید. به سمت آسمان آمده و با صدایی گرفته، داد می‌زند:
- ساکت! مگه وسیله‌ی بازی که اونجوری توش داد می‌زنی برادر من؟!
سر بالا گرفته‌اش را پایین آورده و با صدایی آرام به آسمان می‌گوید:
- ببخشید که یهو ترسوندنتون خانم کشمیری. مثل این که با وجود ساند چک دیروز، یکی-دو تا از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Reyhun Khosravi

Reyhun Khosravi

رو به پیشرفت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
249
پسندها
7,484
امتیازها
21,013
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #12
استرس تمام تنش را غرق خود کرده است. نوتفیکیشن محو شده‌ی پیام یاسین، در دم همه‌ی هوای دنیایش را گرفته و او در برزخی سرد دست و پا می‌زند. دکمه‌ی پاور گوشی را فشار می‌دهد و حتی نمی‌تواند پین را به یاد بیاورد! انگشت شستش را روی اسکرین فشار می‌دهد. ناخن‌های بی‌رنگ و انگشت‌های یخ زده‌اش را روی صفحه تکان می‌دهد. صدای زن نشسته روی صندلی کناری‌اش که بلند می‌شود، او هم از برزخ به کنسرت شلوغ حال حاضر پرت می‌شود.
- خانم؟ گوشیت رو خاموش کن! اگه می‌خوای از نورش استفاده کنی، نهایتاً باید چراغ قوه‌ات رو روشن کنی!
چشم‌هایش را برای آسمان هاج و واج، چپ کرده و با ایش غلیظی رو بر می‌گرداند.
- او... اون قانون سی... سینماست! و... ولی الان خ... خاموش می‌کنم.
با عصبانیت می‌گوید و شال آبی‌اش را دور گردنش شل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Reyhun Khosravi

Reyhun Khosravi

رو به پیشرفت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
249
پسندها
7,484
امتیازها
21,013
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #13
نشنیدن صدای یاسین و شدت گرفتن افکار وسواس گونه‌اش به کلافگی‌اش دامن می‌زند. تمام تلاشش را می‌کند تا از انبوه بهم ریخته‌ی احساساتش، حب و مهر را بیرون کشیده و نثار دختربچه‌ی پشت خط کند.
- س... سلام زندگی!
خودش هم از مصنوعی بودن خوشحالی‌اش عقش می‌گیرد. دختربچه‌ی پشت خط کلماتش را تند تند ردیف کرده و آسمان، هاج و واج، میان پاگرد انتهایی راه پله می‌ایستد. نمی‌داند چقدر آماده‌ی از سرگیری این جنگ خفته است. صدای دختربچه بعد از جملات متوالی، دوباره در ذهنش تکرار می‌شود. چقدر از حرف‌هایش را نفهمیده است؟ یاسین بفهمد به روشنک شیرین زبانش کمتر از انتظاراتش بها داده است، گیسش را می‌کشد.
- آسمون جونم؟ شنیدی؟ عمه فرشته برام کلی ماشین شارژی آورده.
آسمان پوزخندی می‌زند. فرشته همیشه همینقدر آزار دهنده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Reyhun Khosravi

Reyhun Khosravi

رو به پیشرفت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
249
پسندها
7,484
امتیازها
21,013
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #14
سلام به همه! احوال شما؟!:)
شرمنده بابت یک هفته غیبت!:)
درگیر هفته اول دانشگاه بودم و اینا...؛) چه خبر از شما؟ رمان رو دوست دارید یا نه؟ نقدی ندارید؟ این پارت رو که خوندید، بیاید بگید نظرتون رو :))) منتظرمااا ؛) ماچ به همه تون! ^^

این بیت رو خیلی دوست داشتم این هفته:
«تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر»
--------------------------------------------------------


هر دو لنگه‌ی کفش‌های پاشنه بلندش را با دو انگشت گرفته و روی یکی از صندلی های ردیف اول نشسته است. نکیسا آهنگ آخرش را تمام کرده و با صدایی که گویی بخاطر خواندن ممتد، سنگین تر از همیشه است، رو به جمعیت می گوید:
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Reyhun Khosravi

Reyhun Khosravi

رو به پیشرفت
سطح
13
 
ارسالی‌ها
249
پسندها
7,484
امتیازها
21,013
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #15
دختر قرمزپوش مو فرفری که به سمت‌شان می‌دود، لنز نگاه آسمان را خیس و رنگی‌تر می‌کند. همه چیز واقعی ست...!
- جانم نکیسا؟
- بدو ثبتش کن نیل!
فلاش دوربین عکاسی، اجازه‌ی حضور دوباره میان این دنیا را به آسمان ذوق زده داده و نکیسا از جا می‌پرد.
- دست گلت درد نکنه.
نیل لبخندی زده و به سمت آسمان پا تند می‌کند. با لحن پر اشتیاقی می‌گوید:
- ببین چه قشنگ شده! دوست داری خودت بذاریش اینستات؟
آسمان تک خندی می‌زند. آن برنامه‌ی اجتماعی لعنتی...! از کی تا این حد همه چیزش در معرض عموم بوده که حالا بخواهد این عکس را هم منتشر کند؟
- ن...نه...من...
- من که دوسش دارم! اجازه بده حداقل من غیرمستقیم منتشرش کنم.
نکیسا ست که می‌گوید و تلنگری را به ذهنش می‌زند. همه چیز بیش از حد رنگی نبوده است...؟ شک بر همین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Reyhun Khosravi

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا