شاعرغیرپارسی اشعار سیلویا پلات

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 155
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,611
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
اگر عشق را
با تمام قلب خود بخشیدی
و او آن را نخواست
نمی‌توانی آن را
بازپس بگیری
قلب تو
برای همیشه
از دست رفته است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,611
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
گاهی اوقات
مجبوریم بپذیریم که
بعضی آدمها
فقط می توانند در قلبمان بمانند
نه در زندگیمان
***
آرامشی که اکنون دارم
مدیون انتظاریست
که دیگر
از کسی ندارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #3
دوشنبه ابدی

تو ابدی خواهی شد ،
هر دوشنبه ، در ماه.
مرد ِماه در کالبد خویش
خم شده ، به زیر دسته ای
از شاخه ها
نور گچی و سرد می افتد
بر تور تختخواب ما
چون جزامیان است
قله ها و دهانه هایی از آتشفشان های خاموش
دندان هایش به هم می ساید
اما ،همچنان ،در برابر سرمای سیاه
آرام نمی گیرد،
شاخه ها را در بر می گیرد،
تا‌ آنگاه که روشن کند اتاق نورانی را از نور خویش ،
شبح ِخورشید ِیکشنبه؛
اینک دوشنبه های جهنمی را
گِردی ِماه کار می کند،
بی هیچ آتشی .
هفت دریای منجمد
زنجیر شده است
به قوزک پایش .
دوشنبه ابدی
 
امضا : آبی پَرَست؛

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #4
من به تنهایی قدم می‌‌زنم

من به تنهایی قدم می زنم
و زیر پایم
خیابان های نیمه شب
جا خالی می کنند.
چشم که می بندم
میان هوس های من
این خانه های رویایی خاموش می شوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندا ی سراشیبی ها
آویخته است.
من
خانه ها را منقبض می کنم
و درختان را می کاهم
دور که می شوم
قلاده نگاهم می افتد
به گردن آدم های عروسکی
که بی خبر از کم شدن
می خندند، می بوسند، م**س.ت می شوند
و با یک چشمک من خواهند مرد،
حتی حدس هم نمی زنند.
من
حالم که خوب باشد
به سبزه
سبزی اش را می دهم
و به آسمان سپید
آبی اش را
و طلا را وقف خورشید می کنم.
با این وجود در زمستانی ترین حالت ها
باز هم می توانم
رنگ را تحریم کنم
و گل را منع کنم از بودن.
من
می دانم روزی خواهی آمد
شانه به شانه ی من،
پرشور و زنده
و می گویی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : آبی پَرَست؛

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #5
آدم‌ها

آدم‌ها را
بیش از حد دوست دارم،
یا به هیچ وجه دوست ندارم…
تا اعماق، پایین می‌روم،
در آدم ها ،غرق می‌شوم…
تا آنچه هستند را،
واقعی ،
بشناسم!
 
امضا : آبی پَرَست؛

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #6
ماه اوت

باران ماه اوت!
هم بهترین اتفاق
برای تابستانی که گذشت،
و هم‌برای پاییزی که از راه نرسیده است !
چه زمان عجیب و غریبی!
 
امضا : آبی پَرَست؛

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #7
زندگی

مرگ گاهی زود به سراغ آدم ها می‌آید،
آنها که عمرشان کوتاه است .
اما بعضی از ما زنده نیستیم!
مرده ایم !
چرا که
نه زندگی را شناختیم!
و نه مرگ را !
چرا که
عشق ،
آزادی،
احساسات،
امید،
و تعلق را ،
هرگز نیافتیم!..
آری!
بسیاری از ما،
مدت‌ها‌ست ،مرده‌ایم !
پیش از
آن که
زندگی کنیم!
 
امضا : آبی پَرَست؛

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #8
من

ناگهان
متعجب شدم !
«زنی » که سال پیش بودم ،
کجاست؟
یا آن که دوسال پیش بودم؟
و در فکر آن «زن »
من اکنون ،
چگونه آدمی هستم ؟
 
امضا : آبی پَرَست؛

آبی پَرَست؛

گوینده انجمن + نقاش انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
30/11/21
ارسالی‌ها
2,478
پسندها
33,888
امتیازها
64,873
مدال‌ها
40
سطح
33
 
  • مدیر
  • #9
جراحت

سیلی از رنگ‌ها در یک نقطه ،
بنفش مات.
بدن بی‌جان ،
شسته شده و پریده رنگ،
همچون مروارید.
در حفره یک صخره،
گویی موج‌ها با وسواس ،
تمام دریا را در آن گودال
به چرخش وامی‌دارند.
نقطه کوچکی به اندازه یک حشره،
چون نقطه عذاب
روی دیواره صخره
پایین می‌خزد .
قلب خاموش می‌شود .
دریا به عقب می‌لغزد .
آینه‌ها هزار تکه می‌شوند .
 
امضا : آبی پَرَست؛

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا