شعر مجموعه اشعار وضوی خون به قلم M.N

  • نویسنده موضوع M.N
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 121
  • کاربران تگ شده هیچ

M.N

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/5/20
ارسالی‌ها
44
پسندها
173
امتیازها
523
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام نویسنده: MN
نام اثر: وضوی خون
قالب: نو، نیمایی


مقدمه:
اینک شکوه شب های تار،
در واپسین لحظه‌‌های سپیده‌دم می‌کند طلوع
و بارقه‌های کشنده‌ی نور اینک‌بار،
در پشت ذهن‌های مسموم می‌پیوندد به وقوع.
من در میان پیکار احساس و حقیقت گم!
من در سرازیری اوهام و خیال، رها!
کنار برکه‌ی خون می‌گیرم وضو،
و دست درازی صورتک‌های سردرگم،
ابرهای به گریه نشسته را می‌پراکند از نو!
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,611
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #2
•| بسم رب العشق |•


668759_f51a41dc6db62ddb64ffaea46ee2561e.jpg




ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛
لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
قوانین بخش اشعار کاربران


پس از ارسال پانزده پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.
تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار


پس از گذشت پانزده پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

M.N

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/5/20
ارسالی‌ها
44
پسندها
173
امتیازها
523
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مرا شب‌گریه‌ می‌دارد،
رها از هر چه تردید است؛
که آغوش فراموشی،
مرا دلسرد می‌سازد.
مرا با قاصدک‌های شبگرد سرگردان؛
مرا با هم‌آغوشی قطره‌های فروافتاده‌ی باران؛
و سکوت خیابان‌های متروک شهر رازی هست!
صدای همهمه‌های خوف‌انگیز،
که می‌خرامد بر پیکره‌های روح غمگینم،
و حس لمس دست مرگ،
که می‌خراشد قلب حزینم.
شتاب خون در رگ‌ها
و زخم ناپدیده جسم
مرا آشفته می‌سازد.
و وضوی خون شبنم‌ها
درون بطن این مرداب
مرا ویرانه می‌سازد.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا