گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان سیاه ورق | الی.کا کاربر انجمن یک رمان

الـی.کـا · 25/12/22

خانومِ سـین❀ گفت
تق‌تق!
صابخونه اجازه هست

بفرما تو. خودت صاحب خونه‌ای :458047-6dc8ffbbdef9cc2a2419e3bb0fa8d8d5:

:648348-077bf32a76e05b4b16464bc8b66623fd:

خانومِ سـین❀ گفت
ای بابا از کجا شروع کنم به غر زدن سرت؟! هوووووم؟
این پگاه چرا اینقدر خودخواهه؟ چرا اینقدر حرص‌درار شده تازگیا؟

عه عه عه! حجی جان سرتو نکوب به دیوار جیگرم عه. پگاه بیشعوره دیگه. بیشعور که شاخ و دم نداره داره؟ باید بفرستم دنبال سیما :cauttious:

دیگه وقتشه.

خانومِ سـین❀ گفت
عوضش این سبحان خیلی گله کاش منم یه داداش عین سبحان داشتم و فقط حرصش میدادم. مثل اینکه حرص‌خورش...

Mahdiye sajdeh · 25/12/22

سلامممم
خب منم اومدم که بدون من این گفتمان لطفی نداره :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:

خب اول بگم که از شخصیت پگاه بدم اومده چرا اینجوری یهو ادم رو متنفر میکنین آخه؟
شخصیت سبحان وری وری دوست اصلا این بشر خیلی خوبه اول یکم نچسب بود با زل زدناش و تنبل بازیاش ولی الان قشنک جا افتاده با اینکه سنش هم کمه انگار نیاز به تلنگر داشت یکم از خانوادش دورشد مستقل شد.
قلمت خیلی قشنگ وخوبه یه حالت صمیمیت خاصب داره در عین سادگی ادم لذت میبره. توصیافتت به جا خوبه و نسبت به اینکه تجربه حرفه‌ای اولته عالیه واقعا.
کیف میکنم که انقدر خوب نکات منفی شخصیتاو رو نشون میدی و ازشون قدیس نساختی مثلا اون حسود بودن پگاه یا اون تنبل بازی سبحان یا خودخواه و گوشع...

الـی.کـا · 25/12/22

Mahdiye sajdeh گفت
سلامممم
خب منم اومدم که بدون من این گفتمان لطفی نداره

جون جون تو بیا و از اینجا تکون نخور اصلا.

Mahdiye sajdeh گفت
خب اول بگم که از شخصیت پگاه بدم اومده چرا اینجوری یهو ادم رو متنفر میکنین آخه؟

دروغ نگو از اولم با پگاه مشکل داشتی :cauttious:

Mahdiye sajdeh گفت
شخصیت سبحان وری وری دوست اصلا این بشر خیلی خوبه اول یکم نچسب بود با زل...

فرزان · 9/1/23

کجایی خانمی؟

Mahdiye sajdeh · 9/1/23

سلام الهام قشنگم خوبی؟
خب اومدممم با اون همه تعریف از رمان خوبت بازم اینجا بگم که چه قدر کارت خوبه و چه قدر قلمت قشنگه.
داستانت با شروع متفاوت و قصه متفاوت‌تر واقعا عالیه یعنی کارکترا رو جوری شخصیت پردازی کردی که هر کدوم مجزا از هم کنار هم تکمیل شدن.
پگاه یه دختر مغرور و خودخواه که در درونش یه دختر تنهاست که نیاز به تکیه گاه داره و دوست داره مثل بقیه زندگی کنه اما پدر و مادرش این دوست داشتن رو ازش گرفته.
سبحان که اول یه پسر تنبل و تن پرور بوده کم کم یه پسر مستقل و جدی مبشه که هر پارت داره بعدهای مختلفش تکمیل میشه و به نظرم شخصیت پردازیش رو خیلی خوب انجام دادی. و من اون قسمتی که جواب خودخواهی های پگاه رو داد خیلی خوشم اومد.
علیرام تنها شخصیتی که هم به نظرم مشکوکه هم مثبته هم منفی و هنوز...

الـی.کـا · 9/1/23

فرزان گفت
کجایی خانمی؟

به قولی هستم ولی خسته‌م.
به قول دوستم، رشته‌ی قلم از دستم در رفته و نمی‌تونم تمرکز کنم.
دارم سعی می‌کنم کلمه‌ها رو کنار بچینم و بنویسم

الـی.کـا · 9/1/23

Mahdiye sajdeh گفت
سلام الهام قشنگم خوبی؟
خب اومدممم با اون همه تعریف از رمان خوبت بازم اینجا بگم که چه قدر کارت خوبه و چه قدر قلمت قشنگه.
داستانت با شروع متفاوت و قصه متفاوت‌تر واقعا عالیه یعنی کارکترا رو جوری شخصیت پردازی کردی که هر کدوم مجزا از هم کنار هم تکمیل شدن.
پگاه یه دختر مغرور و خودخواه که در درونش یه دختر تنهاست که نیاز به تکیه گاه داره و دوست داره مثل بقیه زندگی کنه اما پدر و مادرش این دوست داشتن رو ازش گرفته.
سبحان که اول یه پسر تنبل و تن پرور بوده کم کم یه پسر مستقل و جدی مبشه که هر پارت داره بعدهای مختلفش تکمیل میشه و به نظرم شخصیت پردازیش رو خیلی خوب انجام دادی. و من اون قسمتی که جواب خودخواهی های پگاه رو داد خیلی خوشم اومد.
علیرام...

Mahdiye sajdeh · 9/1/23

E.KAMYAB گفت
سلام عزیزدل من. خودت خوبی؟
نظر لطفته عشقم ممنونم از تعریفاتت :)
خب! بذار برم یه دور ذوق کنم و برگردمممممم
وای! نیازمند ذوق بیشتری‌امممممممم
خوشحالم اینو می‌شنوم و نمی‌دونی چه انرژی زیادی بهم دادی با تعریفت :) ممنونم که هستی و ممنونم که هر بار خواهرانه منو راهنمایی می‌کنی
ممنونم از نگاه قشنگت :)
خیالت از جانب علیرام هم راحت باشه. اون واقعا عاشقه پگاهه
دوست دارم حدساتو بشنوم خب
بگووووو

عزیزدلیییی
حقیقتهههه محضه عزیزممم ذوق ذوق کیلو کیلو تقدیم بهت.
خوشحالم که هربار حرفی نطری بهت گفتم کمکت کرده.
خیالم راحته‌هااا اما انگار بازم ته دلم یکم مشکوک میزنه...

الـی.کـا · 9/1/23

Mahdiye sajdeh گفت
عزیزدلیییی
حقیقتهههه محضه عزیزممم ذوق ذوق کیلو کیلو تقدیم بهت.
خوشحالم که هربار حرفی نطری بهت گفتم کمکت کرده.
خیالم راحته‌هااا اما انگار بازم ته دلم یکم مشکوک میزنه.

بذار اینجا بگم به نظرم علیرام میفهمه بابای پگاه مواد می‌فروشنه و میزنه زیر همه چی و پگاه یه مدت افسرده میشه و احتمالا یه کارایی ازش سر میزنه و از. اون طرف غزاله سبحان رو تو یه دردسر مبندازه و خودش از دردسر نجاتش میده و اخر نمیدونم باهم میمونن یا نه اما ترجیحم اینه سبحان به سپیدخت بمونه و اینکه به نظرم گل افروز طلاق میگیره و ترک میکنه و اخرم مجید میمیره ههمون از شزش راحت میشیم و سبحان و پکاه و گلرافروز باز یه خانواده میشن

مرسیییییییییییییییییی...

Mahdiye sajdeh · 9/1/23

E.KAMYAB گفت
مرسیییییییییییییییییی
اهم
خب من هیچی نمیگم

مرض و هیچی نمیگیی

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان سیاه ورق | الی.کا کاربر انجمن یک رمان

گزینه‌های بیشتر

الـی.کـا

عکاس انجمن

امضا : الـی.کـا

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری

امضا : Mahdiye sajdeh

الـی.کـا

عکاس انجمن

امضا : الـی.کـا

فرزان

نویسنده افتخاری

امضا : فرزان

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری

امضا : Mahdiye sajdeh

الـی.کـا

عکاس انجمن

امضا : الـی.کـا

الـی.کـا

عکاس انجمن

امضا : الـی.کـا

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری

امضا : Mahdiye sajdeh

الـی.کـا

عکاس انجمن

امضا : الـی.کـا

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری

امضا : Mahdiye sajdeh

موضوعات مشابه