نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nedaraad

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
6
امتیازها
0
  • #121
سلام بچه ها من یه رمان رو نصف کاره خوندم دنبالش میگردم دختریه ک پیش داییش زندگی میکنه یه روز به یه شرکت میره و توی شرکت با ریس شرکته دقیق یادم نیس بحث میکنه و درباره پول این حرفا بحث میکنن ریس شرکت یه چک مینویسه و به دختره میده دختره هم یجا میخاستن کیفشو بزنن ک از یه بلندی پرت میشه و دو نفر نجاتش میدن و یه زنک میفروشنش زنه هم تویه مجلسی ک برگذار شده بود دختر رو به یه عرب میفروشه و دختر بین راه میره دسشویی فرار میکنه ک مردی نجاتش میده ک همون ریسس شرکته هست و میبرتش خونه خودش و نمیزارش بیرون بیاد
 

mani moon

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
96
پسندها
661
امتیازها
3,713
  • #122
سلام
خلاصه‌ی رمان اینه که عموی واقعی دختره که فکر می‌کنم اسمش اتابک بوده و یه خورده هم می‌لنگیده و استاد دانشگاه هم بوده عاشق برادر زاد‌ه‌اش می‌شه
 

زهرازارا.فرزین

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
4,523
امتیازها
21,413
مدال‌ها
12
  • #123
سلام
خلاصه‌ی رمان اینه که عموی واقعی دختره که فکر می‌کنم اسمش اتابک بوده و یه خورده هم می‌لنگیده و استاد دانشگاه هم بوده عاشق برادر زاد‌ه‌اش می‌شه
عشق ممنوعه ( واقعی) از سیما که دختر واقعی این عمو و برادرزاده است
چک کنید لطفا!
 
امضا : زهرازارا.فرزین

mani moon

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
96
پسندها
661
امتیازها
3,713
  • #124
عشق ممنوعه ( واقعی) از سیما که دختر واقعی این عمو و برادرزاده است
چک کنید لطفا!
فکر نمی‌کنم این باشه چون اخر رمانش یادمه نوشته بود که به هم نرسیدن
 

آنشرلی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #125
سلام دنبال یه رمان میگردم که یه دختره به درخواست ینفر صوری با یک پسری که اصلا نمیشناسدش ازدواج میکنه که فقط اسماشون تو شناسنامه هم باشه پسره هم فک کنم خارج از کشوره بعدش اون زنی که اینارو بهم معرفی کرده که البته اقوام پسره هم میشده میمیره بعد تو مجلس ختمش دختره تازه پسره رو میبینه فک کنم اسم پسره رضا بود یادم نیست ...
 

Nasim.zed

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #126
سلام دوستان
داستان درباره دوتا خواهره که میرن دزدی بعد گیر میفتن خونه ماله دوتا برادره که فکر کنم یکیش کور بوده بعد یکی از دخترا رزمی کار بوده و پسره میگه به شرطی به پلیس تحویلتون نمیدم که شرطمو قبول کنید شرطش این بوده که اون یکی خواهره به اون داداشه تو کارای کامپیوتری کمک کنه دختر اصلی داستان هم بیاد تو ارتش به بچه های ارتش رزمی یاد بده معلمشون شه بعد میرن اردو برای تمرین وو یه اتفاقاتی میفته که یادم نیست ولی رمان جالب بود اگه اسمشو میدونید لطفا بهم بگید
 

اناهیتا

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
  • #127
سلام یه رمان هست که دختره بی حجابه وزیاد معتقد نیس ویه پسر هست که مذهبیه که هردو باهواپیما سقوط میکنن دختره عاشق پسره میشه ویه مدت گمش میکنه بعدکه پیداش میکنه پسره قانعش میکنه وادم مذهبی میشه وکلی درد سرمیکشن تا ازدواج کنن کسی اسمشومیدونه؟
 

اناهیتا

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
  • #128
سلام یه رمان بود که یه دختره که خیلی ادم ازادیه ویه پسر مذهبی باهواپیما سقوط میکنن دختره عاشق پسره میشه یه مدت گمش میکنه وقتی پیداش میکنه پسره براش ازدین میگه ودختره هم یه ادم معتقدمیشه وکلی دردسرمیکشن تاباهم ازدوا
 

پريا قاسمى

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
241
پسندها
3,029
امتیازها
16,513
مدال‌ها
1
  • #129
سلام یه رمان بود که یه دختره که خیلی ادم ازادیه ویه پسر مذهبی باهواپیما سقوط میکنن دختره عاشق پسره میشه یه مدت گمش میکنه وقتی پیداش میکنه پسره براش ازدین میگه ودختره هم یه ادم معتقدمیشه وکلی دردسرمیکشن تاباهم ازدوا
رمان آدم و حوا
 

نگار 2020

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
99
پسندها
812
امتیازها
5,003
  • #130
سلام دوستان :)
دنبال رمانی میگردم، که در مورد دختری بود که با دوستش برای تست بازیگری میرن در صورتیکه خودش نمیخواسته تست بده، ولی اتفاقی میفته که بعد از تست دادن قبول میشه.
باباش مدیر بازنشسته س و تک فرزنده و بعد از بازی، خیلی معروف میشه.
یه مرد به اسم آرشاویر چون شبیه عشقش توی ایتالیا بوده، عاشقش میشه ولی پسره فک کنم مبتلا به پارانویا بوده چون عشق ثابقش مازوخیست بوده و در نهایت همین باعث شده که بمیره.
دختره با کمک پدر شوهرش، آرشاویرو درمان میکنه.
 
امضا : نگار 2020
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا